English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (8 milliseconds)
English Persian
flagrant انگشت نما رسوا
Other Matches
mitten دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
infamous رسوا
blatantly رسوا
ignominious رسوا
opprobrious رسوا
blatant رسوا
decries رسوا کردن
to nails to counter رسوا کردن
scandalises رسوا کردن
decry رسوا کردن
to let the saw dust out of رسوا کردن
decried رسوا کردن
gibbets رسوا کردن
gibbet رسوا کردن
scandalizes رسوا کردن
decrier رسوا کننده
infamize رسوا کردن
infamonize رسوا کردن
decrying رسوا کردن
traduces رسوا کردن
traduce رسوا کردن
notorious بدنام رسوا
traducing رسوا کردن
scandalized رسوا کردن
scandalize رسوا کردن
scandalising رسوا کردن
scandalised رسوا کردن
traduced رسوا کردن
scandalizing رسوا کردن
to show up رسوا کردن لودادن
to show somebody up [by behaving badly] کسی را رسوا کردن
to spat at کسیراخواریا رسوا کردن
he betray himself او خودرا رسوا ساخت
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
monodactylous تک انگشت
dactyl انگشت
adactylous بی انگشت
fingers انگشت
digits انگشت
digit انگشت
finger انگشت
little fingers انگشت کوچک
to become a byword انگشت نماشدن
the ring finger انگشت حلقه
cinquefoil پنج انگشت
cinqfoil پنج انگشت
agnail میخچهء پا یا انگشت پا
the middle finger انگشت میانه
the little finger انگشت کهین
dactylagraphy انگشت نگاری
gazing stock انگشت نما
sawison keut نوک دو انگشت
rule of thumb حساب انگشت
potentilla پنج انگشت
marplot انگشت به شیر زن
medius انگشت میان
medius انگشت وسطی
middle finger انگشت میان
pollex انگشت شست
phalange بند انگشت
five finger پنج انگشت
finger print اثر انگشت
dactylitis اماس انگشت
dactyloscopy انگشت نگاری
syndacty چسبیده انگشت
digitate انگشت دار
digitiform انگشت مانند
egregious انگشت نما
finger mark اثر انگشت
soon koot نوک انگشت
soleprint انگشت نگاری از پا
pinkie انگشت کوچک
pinky انگشت کوچک
finger انگشت زدن
forefingers انگشت نشان
fingerprinted اثر انگشت
fingerprinting اثر انگشت
ring fingers انگشت انگشتر
fingertips نوک انگشت
fingerprints اثر انگشت
fingered انگشت مانند
fingered انگشت دار
fingers انگشت زدن
fingertip نوک انگشت
conspicuous انگشت نما
the first or index finger انگشت نشان
finger painting نقاشی با انگشت
index fingers انگشت نشان
index finger انگشت نشان
the first or index finger انگشت شهادت
toenail ناخن انگشت پا
forefingers انگشت شهادت
knuckles بند انگشت
toenails ناخن انگشت پا
knuckle بند انگشت
notoriety انگشت نمایی
forefinger انگشت نشان
forefinger انگشت شهادت
fingerprint اثر انگشت
fingering استفاده از انگشت
ring finger انگشت انگشتر
proverbialize انگشت نما کردن
little finger انگشت کوچک دست
indexed نمودار انگشت سبابه
polydactyl چند انگشتی پر انگشت
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
phalanges استخوان انگشت گروه
nose-picking انگشت کردن در بینی
tap the door with your fingers انگشت بزنید بدر
the little finger انگشت کوچک کلنج
to run over تند انگشت گذاشتن
pinkie انگشت کوچک دست
finger mark با انگشت چرک کردن
notoriously بطور انگشت نما
finger thumb opposition تقابل شست و انگشت
finger tapping ضربه زنی با انگشت
finger print department اداره انگشت نگاری
finger play استفاده از انگشت درشمشیربازی
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
finger glass فرف انگشت شوئی
ring finger انگشت چهارم دست چپ
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger دستش یک انگشت ندارد
hitsu shiubi مفصل انگشت وسط
To finger something. به چیزی انگشت زدن
phalange استخوان انگشت یاپنجه
pettitoes چیز بی ارزش انگشت پا
index نمودار انگشت سبابه
indexes نمودار انگشت سبابه
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
knucklebone استخوان بند انگشت
poked فشار با نوک انگشت حرکت
pokes فشار با نوک انگشت حرکت
a man's best friends are his ten fingers <proverb> کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
poking فشار با نوک انگشت حرکت
poke فشار با نوک انگشت حرکت
fingers باندازه یک انگشت میله برامدگی
jams گرفتن شکاف کوه با انگشت
agnus castus پنج انگشت فلفل بری
lumbrical ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
phalangeal وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
finger باندازه یک انگشت میله برامدگی
toe با انگشت پا زدن یاراه رفتن
pizzicato با ضرب نوک انگشت یاناخن
jammed گرفتن شکاف کوه با انگشت
to make an e. of oneself خود را انگشت نما کردن
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
jam گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingering پنجه گذاری انگشت کاری
toes با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toe انگشت پای مهره داران جای پا
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
syndactyl دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
To be conspicuous. انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to gouge out a persons eye چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
two دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
toes انگشت پای مهره داران جای پا
twos دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
ageum son قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
percuss بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
dump رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com