Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (2 milliseconds)
English
Persian
the little finger
انگشت کهین
Other Matches
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
minimum
کهین
minorities
کهین
minority
کهین
microcosms
جهان کهین
microcosm
جهان کهین
usrae minoris
خرس کوچک هفت اورنگ کهین
ursa minor
خرس کوچک هفت اورنگ کهین
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
monodactylous
تک انگشت
finger
انگشت
adactylous
بی انگشت
dactyl
انگشت
fingers
انگشت
digits
انگشت
digit
انگشت
agnail
میخچهء پا یا انگشت پا
cinqfoil
پنج انگشت
the middle finger
انگشت میانه
to become a byword
انگشت نماشدن
finger painting
نقاشی با انگشت
the ring finger
انگشت حلقه
little fingers
انگشت کوچک
index fingers
انگشت نشان
knuckle
بند انگشت
knuckles
بند انگشت
index finger
انگشت نشان
notoriety
انگشت نمایی
cinquefoil
پنج انگشت
dactylagraphy
انگشت نگاری
pinkie
انگشت کوچک
gazing stock
انگشت نما
rule of thumb
حساب انگشت
potentilla
پنج انگشت
pollex
انگشت شست
pinky
انگشت کوچک
marplot
انگشت به شیر زن
medius
انگشت میان
medius
انگشت وسطی
middle finger
انگشت میان
five finger
پنج انگشت
sawison keut
نوک دو انگشت
dactylitis
اماس انگشت
dactyloscopy
انگشت نگاری
digitate
انگشت دار
digitiform
انگشت مانند
egregious
انگشت نما
finger mark
اثر انگشت
syndacty
چسبیده انگشت
finger print
اثر انگشت
soon koot
نوک انگشت
soleprint
انگشت نگاری از پا
phalange
بند انگشت
toenail
ناخن انگشت پا
forefingers
انگشت نشان
forefingers
انگشت شهادت
the first or index finger
انگشت نشان
fingering
استفاده از انگشت
fingerprint
اثر انگشت
fingerprinted
اثر انگشت
forefinger
انگشت شهادت
forefinger
انگشت نشان
toenails
ناخن انگشت پا
ring finger
انگشت انگشتر
ring fingers
انگشت انگشتر
fingerprinting
اثر انگشت
fingertip
نوک انگشت
finger
انگشت زدن
fingered
انگشت مانند
fingered
انگشت دار
fingers
انگشت زدن
the first or index finger
انگشت شهادت
conspicuous
انگشت نما
fingerprints
اثر انگشت
fingertips
نوک انگشت
tap the door with your fingers
انگشت بزنید بدر
nose-picking
انگشت کردن در بینی
pinkie
انگشت کوچک دست
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
polydactyl
چند انگشتی پر انگشت
proverbialize
انگشت نما کردن
little finger
انگشت کوچک دست
the little finger
انگشت کوچک کلنج
to run over
تند انگشت گذاشتن
phalange
استخوان انگشت یاپنجه
pettitoes
چیز بی ارزش انگشت پا
notoriously
بطور انگشت نما
finger play
استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger mark
با انگشت چرک کردن
phalanges
استخوان انگشت گروه
finger print department
اداره انگشت نگاری
index
نمودار انگشت سبابه
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
indexes
نمودار انگشت سبابه
flagrant
انگشت نما رسوا
indexed
نمودار انگشت سبابه
To finger something.
به چیزی انگشت زدن
finger tapping
ضربه زنی با انگشت
finger thumb opposition
تقابل شست و انگشت
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
hitsu shiubi
مفصل انگشت وسط
knucklebone
استخوان بند انگشت
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
finger glass
فرف انگشت شوئی
pokes
فشار با نوک انگشت حرکت
lumbrical
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
pizzicato
با ضرب نوک انگشت یاناخن
toes
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
toe
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
phalangeal
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
jam
گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
agnus castus
پنج انگشت فلفل بری
poke
فشار با نوک انگشت حرکت
to make an e. of oneself
خود را انگشت نما کردن
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
poking
فشار با نوک انگشت حرکت
jams
گرفتن شکاف کوه با انگشت
poked
فشار با نوک انگشت حرکت
jammed
گرفتن شکاف کوه با انگشت
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
To be conspicuous.
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to gouge out a persons eye
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
ageum son
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
free stroke
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke
کشیدن سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
dump
رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com