English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
entozoa انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
Other Matches
verminosis ابتلا به کرمهای انگلی الودگی به کرمهای انگلی
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
dermatozoa انگلهای پوست
hematozoon انگلهای خونی
microparasite انگلهای کوچک وذره بینی ریز انگل
schistosoma کرمهای پهن
schistosome کرمهای پهن
platyhelminth جنسی از کرمهای پهن
acanthocephala انواع کرمهای قلاب دار رودهء انسان
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
jointworm کرمهای بند بند
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
bowel روده
bowels روده
ileum چم روده
gill روده
enteron روده
in a tangle روده
garbage روده
guts روده
guts دل و روده
gutting روده
gutting دل و روده
gut روده
gut دل و روده
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
hysterical روده بر کننده
hysterically روده بر کننده
mesentery روده بند
disembowels روده دراوردن از
disembowelling روده دراوردن از
small intestine روده کوچک
rectums راست روده
rectum راست روده
enterotomy عمل روده
enterotomy روده شکافی
long windedness روده درازی
large intestine روده بزرگ
viscerate روده در اوردن از
yack روده درازی
disembowelled روده دراوردن از
purtenance دل و روده متعلقات
gut روده دراوردن از
small intestine روده باریک
saburra اخلاط روده
ileum روده دراز
tormina قولنج روده
guts روده دراوردن از
hindgut روده خلفی
knuckles قرحه روده
helminth کرم روده
haruspex روده بین
disembowel روده دراوردن از
disemboweled روده دراوردن از
knuckle قرحه روده
jejunum تهی روده
disemboweling روده دراوردن از
gutting روده دراوردن از
screaming روده برکننده
caecum روده کور
colon ستون روده
colons ستون روده
cecum روده کور
ascarid کرم روده
intestine روده امعاء
intestines روده امعاء
intestinal روده دار
coecum روده کور
embowel در روده گذاردن
enteralgia درد روده
enterectomy روده بری
enteritis اماس روده
enterocele فتق روده
enterography شرح روده ها
embowel روده در اوردن از
enterology روده شناسی
octopus روده پای هشت پا
proctoptosis سقوط روده راست
large intestine قولون روده فراخ
prolixity پرگویی روده درازی
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
eventration بیرون ریختگی روده
sidesplitting روده براز خنده
invagination پیچ خوردن روده
peritoneum برون شامه روده ها
jejunal وابسته به روده تهی
octopuses روده پای هشت پا
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
mesenteric وابسته به روده بند
windbag نطاق روده دراز
mesenterical وابسته به روده بند
windbags نطاق روده دراز
mesenteritis اماس روده بند
mesenteric مانند روده بند
endamoeba امیب انگل روده
to die of laughing ارخنده روده برشدن
to split one's sides از خنده روده برشدن
ileal وابسته به روده دراز
chitlins روده کوچک خوک
ileitis اماس روده دراز
hookworm نوعی کرم روده
ileac وابسته به روده دراز
in wards شکمبه و روده واردات
chitlings روده کوچک خوک
chitterlings روده کوچک خوک
gastrointestinal مربوط به معده و روده
duodenitis اماس روده اثناعشر
to set in a roar از خنده روده برکردن
duodenums روده اثنی عشر دوازدهه
duodenum روده اثنی عشر دوازدهه
eventration جنین بی شکم یابی روده
colitis ورم مخاط روده بزرگ
ileus انسداد روده قولنج الیاوسی
yaks وراجی کردن روده درازی
proctoscope الت معاینه روده راست
prolix خسته کننده روده دراز
yak وراجی کردن روده درازی
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> یک روده راست در شکمش نیست .
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
typhlitis اماس روده کور ورم اعور
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially بطور جنگی بطور نظامی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively بطور نافذ بطور زننده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
wind bag سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
endogenous داخلی
interiors داخلی
innate داخلی
municipal داخلی
esoteric داخلی
internal medicine طب داخلی
inside داخلی
insides داخلی
internal door در داخلی
territorial داخلی
ben داخلی
interior داخلی
intramural داخلی
anie داخلی
domestic داخلی
indoor داخلی
inner داخلی
in داخلی
in- داخلی
internal داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
internal consumption مصرف داخلی
internal crack ترک داخلی
internal current جریان داخلی
endogenous variable متغیر داخلی
internal damping میرایی داخلی
internal boffles تیغههای داخلی
internal brake ترمز داخلی
internal connection اتصال داخلی
internal bus گذرگاه داخلی
internal bus مسیر داخلی
endosmosis حلول داخلی
endoparasite انگل داخلی
internal circuit مدار داخلی
internal circuit حلقه داخلی
internal clock ساعت داخلی
internal commerce تجارت داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor سیم داخلی
internal combustion احتراق داخلی
internal defense دفاع داخلی
rules of procedure نظامنامه داخلی
internal ear گوش داخلی
internal efficiency راندمان داخلی
domestic industry صنعت داخلی
internal electrode الکترود داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com