Total search result: 201 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Pidgin English <idiom> |
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم. |
|
|
Other Matches |
|
qwerty |
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
users |
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود |
user |
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود |
english words |
واژه ها یا لغات انگلیسی |
pl/i |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای ارتباط باکامپیوترها طراحی شده است |
anglicism |
اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی |
man machine interface |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین |
king's english |
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس |
host language |
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است |
sql |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
basic |
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده |
basics |
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده |
agglutination |
ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب |
lisp |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
lisped |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
lisping |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
lisps |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
report program generator |
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد |
vocabularies |
مجموع لغات یک زبان |
vocabulary |
مجموع لغات یک زبان |
english sonnet |
غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست |
vocabular |
مربوط به فرهنگ لغات زبان |
In simple (plain) English. |
به انگلیسی ساده |
in plain english |
به انگلیسی ساده |
teleconferencing |
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر |
bal |
زبان ساده شده زبان اسمبلی |
QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
english speaking |
انگلیسی زبان |
British |
زبان انگلیسی |
The English - speaking world. |
دنیای انگلیسی زبان |
old english |
زبان انگلیسی قدیم |
The English speaking-countries. |
کشورهای انگلیسی زبان |
english speaking people |
مردم یا ملل انگلیسی زبان |
English is not a hard language . |
انگلیسی زبان سختی نیست |
british english |
زبان انگلیسی رایج درانگلستان |
how can I learn English |
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی |
p |
شانزدهمین حرف الفبای زبان انگلیسی |
american english |
زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود |
to tutor somebody in English |
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن |
chips |
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه |
chip |
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه |
interactive |
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده |
querying |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
query |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
queries |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
queried |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
script |
زبان برنامه نویسی ساده |
boarded |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
board |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
language |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
languages |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
merchantry |
بازرگانان |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
authoring |
ابزاری که برای توسعه برنامههای کاربردی چند منظوره استفاده می شوند. که شامل دستورات خاص برای کنترل درایو -CD ROM |
string |
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
author language |
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف |
processor |
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و... |
executive information system |
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت |
glossarist |
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر |
exception |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
exceptions |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
orientated |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد |
grammars |
گرامر |
syntax |
گرامر |
grammar |
گرامر |
anglomania |
شیفتگی برای اداب انگلیسی ها |
ikon |
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع |
baud |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
baud rate |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
I am here for a language course |
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم. |
boat train |
[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر] |
scheduled circuits |
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
eighty track disk |
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار |
signalling |
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده |
anglicization |
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی |
composite demand |
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی |
answered |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answering |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
HMI's |
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری |
HMI |
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری |
answers |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
X series |
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه |
chromel |
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد |
inductor |
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار. |
simple design |
طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.] |
spoon-feed <idiom> |
ساده کردن چیزی برای کسی |
connects |
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور |
connect |
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور |
zeugma |
اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود |
home |
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش |
homes |
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
warp patterning |
طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.] |
cisc |
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند |
input/output |
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا |
sprint medley |
دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان |
planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
predigest |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
data link |
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری |
for a language course |
برای یک دوره زبان |
microsoft |
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد |
sna |
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط |
journal |
رکورد ذخیره شده از هر ارتباط بین کاربر و کامپیوتر مرکزی برای کمک به بازیابی فایل پس از خرابی سیستم |
AppleTalk |
پروتکل هایی که برای ارتباط بین ایستگاههای کاری و سرورها در کامپیوترهای شبکه Macintosh Apple استفاده می شوند |
journals |
رکورد ذخیره شده از هر ارتباط بین کاربر و کامپیوتر مرکزی برای کمک به بازیابی فایل پس از خرابی سیستم |
stenciling |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stenciled |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stencilling |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stencil |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stencils |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
unix |
امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند. |
notron utilities |
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است |
stencilled |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
macro |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
eia |
استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود |
delay line storage |
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد |
apl |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی |
communication |
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است |
keypad |
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی |
basics |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
basic |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
planit |
زبان برنامه نویسی برای اموزش محاورهای |
link |
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه |
cut out |
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی |
names |
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین |
algorithmic language |
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است |
stressing |
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی |
stress |
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی |
extending |
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان |
statements |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
extend |
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان |
stresses |
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی |
statement |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
name |
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین |
to interpret [for somebody] [from/into a language] |
ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری] |
extends |
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان |
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] |
ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری] |
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] |
ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری] |
MMI |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد |
PIA |
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه |
authoring |
زبان برنامه نویسی برای نوشتن برنامههای CAL و آموزشی |
generations |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
generation |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
cyphers |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
cipher |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
ciphers |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
lime juicer |
ملوان انگلیسی انگلیسی |
strudl |
زبان برنامه نویسی که برای طراحی وتجزیه و تحلیل ساختارهابکار می رود |
hypertalk |
زبان برنامه نویسی برای کنترل پایگاه داده Hyper Card |
compile |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiled |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiles |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiling |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
downward |
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده |
graphics |
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی |
pl/m |
زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها |
homestay |
خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند] |
machine |
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود |
lingo |
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor |
machined |
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود |
lingoes |
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor |
machines |
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود |
bipolar |
روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود |
anglicized |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicised |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicises |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicizing |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicising |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicize |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
anglicizes |
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن |
algorithmic |
زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL |
backus naur form |
قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود |
directive |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
languages |
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند |
tiny basic |
یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است |
cobol |
Language BusinessOriented Common یک زبان برنامه نویسی سطح بالا برای کاربردهای تجاری |
language |
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند |
directives |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
algol |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود |
hyphens |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
instruction |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
host computers |
کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است |
setl |
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است |
host computer |
کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است |
hyphen |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
instructions |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
laserjet |
چاپگر لیزری سافت Hewelett Packard که برای شرح صفحه از زبان PCL استفاده میکند |
gpss |
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود |
algol |
زبان برنامه نویسی سطح بالا با استفاده از روشهای الگوریتمی برای برنامههای کاربردی ریاضی و تکنیکی |