Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
Other Matches
radiobiology
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
bacteriologic
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
subsistence
مربوط به زیست
biology
زیست شناسی
biologism
زیست شناسی
geobiology
زمین زیست شناسی
bioclimatology
زیست اقلیم شناسی
life zone
منطقه زیست شناسی
environmentalism
محیط زیست شناسی
phenology
زیست پدیده شناسی
host organism
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
bionic
وابسته به زیست سازه شناسی
gene analysis
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
host
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
genetic analysis
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic screen
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
انگلی شدن
[زیست شناسی]
biologic
زیست شناسی معرفت الحیات
to be parasitic
[on]
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
adenoid
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
pharyngeal tonsil
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
gene analysis
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
medial meniscus
منیسک داخلی
[زیست شناسی]
[کالبدشناسی]
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
genetic screen
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic analysis
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biology
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
genetics
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
limnology
بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
phenology
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
biocenology
رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
hematology
شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biogeography
رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
organic
مربوط به یک قسمت یا یکان
midriff
مربوط به قسمت پایین سینه
midriffs
مربوط به قسمت پایین سینه
title block
قسمت مربوط به درج اطلاعات
facr piece
قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
entomological
مربوط به حشره شناسی
philatelic
مربوط به تمبر شناسی
microbiological
مربوط به میکروب شناسی
oceanographic
مربوط به اقیانوس شناسی
serologic
مربوط به سرم شناسی
climatological
مربوط به اب وهوا شناسی
mineralogical
مربوط به معدن شناسی
theories
مباحث ریاصیاتی محض
theory
مباحث ریاصیاتی محض
geoscience
علوم مربوط به زمین شناسی
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
botanic
مربوط به علم گیاه شناسی
technological
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
gemmological
مربوط به علم گوهر شناسی
technologically
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
titling strip
قسمت مربوط به درج اطلاعات روی عکس هوایی
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
physiognomical
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
neocene
قسمت اخیر عهد سوم زمین شناسی
american civilian internee information
قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
double bar
دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
anthropological
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
agrobiology
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork
شیشه الات بلور الات
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
areodetic
مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
physically
با قواعد طبیعی
fleming's rules
قواعد فلمینگ
regvlarity
مطابقه با قواعد
selection rules
قواعد گزینش
hund rules
قواعد هوند
rules
قواعد بازی
commutation rules
قواعد جابجایی
precendence rules
قواعد تقدم
rules of football
قوانین یا قواعد فوتبال
phonetically
از روی قواعد صدا
inference rule
قواعد استنتاج
[منطق]
dialectically
مطابق قواعد منطق
rules for forming plurals
قواعد جمع بندی
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
format
قواعد دستورات زمان اسمبلی
formats
قواعد دستورات زمان اسمبلی
formats
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
transformation rule
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
rule of inference,
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
geometrize
از روی قواعد هندسی کارکردن
geometrize
با قواعد هندسی درست کردن
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
syntactical
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
syntactic
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
disassemble
ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
grammatical
صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
lawmerchant
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
double standard
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
IMA
سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
extend
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
propriety
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
inference
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
inferences
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
infix notation
روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
formatter
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
machinery
ماشین الات
irowork
اهن الات
ironware
فلز الات
ironware
اهن الات
iron mongery
اهن الات
cast iron ware
الات چدنی
passementerie
زینت الات
glassware
شیشه الات
machinary
ماشین الات
genital organs
الات تناسلی
instruments
الات دقیق
instrument
الات دقیق
precision tools
الات دقیق
hardware
اهن الات
surgical instruments
الات جراحی
silverware
نقره الات
glass
شیشه الات
enginery
ماشین الات
glassware
بلور الات
tinware
حلبی الات
agricultural implements
الات کشاورزی
optical
الات بصری
geared
الات جامه
gear
الات جامه
gears
الات جامه
obturator
الات جازم
brass ware
برنج الات
breech block carrier
الات متحرک
hard ware
فلز الات
trinketry
جواهر الات بدلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com