Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
mary maximus
ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
Other Matches
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
most significant digit
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
She is forty if a day .
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
most significant character
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
I have to go back a little bit.
[This requires a little background
{explanation}
]
.
این نیاز به کمی پیش زمینه
[توضیح بیشتر]
دارد.
puncher
مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
multiphase program
برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
mariology
مبحث زندگی مریم باکره شناسایی مریم باکره
milk disk
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
microcomputer
تخته مدار چاپی اصی سیستم که بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای جانبی و... را دارد
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
homonymous
همنام
namesakes
همنام
namesake
همنام
like charge
قطبهای همنام
like poles
قطبهای همنام
like charge
شارژ همنام
lotus
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
unlike charge
قطب غیر همنام
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
tuberose
گل مریم
rose of jericho
کف مریم
miriam
مریم
heart clover
مریم نخودی
cyclamen
پنجه مریم
cyclamens
پنجه مریم
mary
مریم باکره
mariolatrous
مریم پرست
mariolatry
مریم پرستی
virgin mary
مریم باکره
magdalen or lene
مریم مجدلیه
swine bread
پنجه مریم
navel wnrt
قدح مریم
sowbread
پنجه مریم
pennorth
قدح مریم
candlemas
عیدتطهیرحضرت مریم
dicentra
گل قلب مریم
pennywort
قدح مریم
cotyledon
قدح مریم
garden sage
مریم گلی
scarlet sage
مریم سرخ
marian
وابسته به مریم
the virgin
مریم باکره
maudlin
مریم مجدلیه
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
magnificat
سرود نیایش مریم
Madonnas
تصویر حضرت مریم
Madonna
تصویر حضرت مریم
marist
عضو انجمن مریم
salvia
مریم گلی مریمی
assumption
جشن صعود مریم باسمان
lady day
عید مخصوص مریم باکره
mariolatry
پرستش مریم مادر عیسی
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
pieta
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
mrs jordan nee mary
بانو جردن که نام خانه پدری او مریم است
lady chapel
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
the more better the best
هر چه بیشتر
more and more
هی بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
mainly
بیشتر
more than
بیشتر از
rather
بیشتر
furthers
بیشتر
for the most part
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
principally
بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
large adv
بیشتر
more
بیشتر
mostly
بیشتر
further
بیشتر
furthered
بیشتر
the more
بیشتر
furthering
بیشتر
to overcomein number
بیشتر بودن از
the most that i can do
بیشتر انها
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
outsit
بیشتر نشستن از
better
نیکوتر بیشتر
multichannel
با بیشتر از یک کانال
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
nine times out ten
بیشتر اوقات
major
بیشتر اعظم
majored
بیشتر اعظم
surviver
بیشتر عمرکننده
outshining
بیشتر درخشیدن
outshines
بیشتر درخشیدن
outshine
بیشتر درخشیدن
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
the many
بیشتر مردم
majoring
بیشتر اعظم
outshone
بیشتر درخشیدن
most people
بیشتر مردم
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
by superir wisdom
با خرد بیشتر
most of them
بیشتر انها
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
in the main
بیشتر اصلا
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
more and more
بیشتر ازبیشتر
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
hypercard
یات بیشتر
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
further information
آگاهی بیشتر
outstand
بیشتر ایستادن
oddson
بیشتر محتمل
better part
قسمت بیشتر
over crowding
بیشتر باشد
no more
نه دیگر
[بیشتر]
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
outbids
بیشتر توپ زدن از
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
outlast
بیشتر طول کشیدن از
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outvote
بیشتر رای بردن از
outbidding
بیشتر توپ زدن از
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
outwear
بیشتر دوام کردن
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
overlive
بیشتر زنده بودن از
outvoted
بیشتر رای بردن از
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
norther
بیشتر بطرف شمال
outwork
بیشتر کار کردن از
outbid
بیشتر توپ زدن از
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outbidded
بیشتر توپ زدن از
outstand
بیشتر تحمل کردن
outvotes
بیشتر رای بردن از
outlives
بیشتر دوام اوردن
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
ahead
دارای امتیاز بیشتر
outlives
بیشتر زنده بودن از
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
outliving
بیشتر دوام اوردن
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
outliving
بیشتر زنده بودن از
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
outlived
بیشتر زنده بودن از
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
outlive
بیشتر دوام اوردن
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
outlive
بیشتر زنده بودن از
outvoting
بیشتر رای بردن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
at full speed
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
semidouble
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
transuranic
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
It does more harm than good .
ضررش از نفعش بیشتر است
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranium
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
operator
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
accuracy
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
man up
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
operators
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com