English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
Other Matches
donate اهداء کردن
presenting اهداء کردن
presented اهداء کردن
donated اهداء کردن
presents اهداء کردن
donates اهداء کردن
present اهداء کردن
donating اهداء کردن
to present oneself [as] خود را اهداء کردن [بعنوان]
granted اهداء
donations اهداء
grants اهداء
grant اهداء
dedication اهداء
donation اهداء
dedications اهداء
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
grantable قابل اهداء
granter اهداء کننده
grantor اهداء کننده
presents ره اورد اهداء
presented ره اورد اهداء
present ره اورد اهداء
presenting ره اورد اهداء
public interest منافع عامه
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
public interests مصالح عامه
endowment for the benefit of the public وقف بر مصالح عامه
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
private benefits منافع خصوصی
public benefits منافع عمومی
public interest منافع عمومی
public information اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
reason of state مصالح عمومی
state property اموال عمومی
invisible hand فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
consuls نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
qui tam action دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
popularizes مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
dynamic اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
firewall سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
jerry build با مصالح ارزان ساختمان کردن
contributions پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contribution پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
bote حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
reserves ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
earmarks نشان کردن اختصاص دادن
earmark نشان کردن اختصاص دادن
allocating تقسیم کردن اختصاص دادن
reserving ذخیره کردن اختصاص دادن
assign قلمداد کردن اختصاص دادن
dedicate اختصاص دادن وقف کردن
devotes اختصاص دادن فدا کردن
assigned قلمداد کردن اختصاص دادن
allocates تقسیم کردن اختصاص دادن
allocate تقسیم کردن اختصاص دادن
devote اختصاص دادن فدا کردن
devoting اختصاص دادن فدا کردن
assigns قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning قلمداد کردن اختصاص دادن
dedicates اختصاص دادن وقف کردن
dedicating اختصاص دادن وقف کردن
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
privatize خصوصی کردن
privatized خصوصی کردن
privatizes خصوصی کردن
privatizing خصوصی کردن
privatization خصوصی کردن
privatised خصوصی کردن
privatises خصوصی کردن
privatising خصوصی کردن
personal ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
pouch خورجین [گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
blast آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
deallocate آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
public عامه
plebs عامه
the common people عامه
omnibuses عامه
the public عامه
omnibus عامه
public عامه اشکار
lowest common denominators عامه پسند
endowments to the public اوقاف عامه
lowest common denominator عامه پسند
folkway عقیده عامه
public works فواید عامه
popularity قابل قبول عامه
conventional مورد قبول عامه
popularity جلب محبوبیت عامه
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
putative مفروض مورد قبول عامه
ochlocracy حکومت عامه یا گروهی ازمردم
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
secularises عمومی کردن
secularizing عمومی کردن
secularizes عمومی کردن
secularized عمومی کردن
secularising عمومی کردن
secularize عمومی کردن
generalised عمومی کردن
secularised عمومی کردن
generalises عمومی کردن
generalize عمومی کردن
generalizing عمومی کردن
generalising عمومی کردن
generalizes عمومی کردن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
newsworthy قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
plebiscitary وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
ostracizes با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised با اراء عمومی تبعید کردن
to resort to referendum بافکار عمومی مراجعه کردن
ostracising با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises با اراء عمومی تبعید کردن
perquisites منافع
revenue منافع
perquisite منافع
earnings منافع
publicizing اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
offending public decency جریحه دار کردن عفت عمومی
publicised اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
demobilization بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
to browse بررسی عمومی کردن [علوم کامپیوتر]
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
conflict of interest برخورد منافع
vested interests منافع مقرره
conflict of interest تضاد منافع
pure interest منافع خالص
union اشتراک منافع
capital gains منافع سرمایهای
windfall gains منافع اتفاقی
unions اشتراک منافع
vested interest منافع مقرره
economic interest منافع اقتصادی
fictitious dividens منافع موهوم
spillover benefits منافع خارجی
net benefits منافع خالص
harmony of interests هماهنگی منافع
tangible benefits منافع مرئی
mutual interests منافع مشترک
fictious dividened منافع موهوم
class interests منافع طبقاتی
benefit spillovers نشر منافع
harmony of interests سازگاری منافع
utilitarianism بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
undistributed earnings منافع توزیع نشده
valuation of benefits ارزش گذاری منافع
beneficial ownership مالکیت به نسبت منافع
emblements منافع حاصله از زمین
separable accretions and benefits نمائات و منافع منفصله
rent مال الاجاره منافع
undistributed earnings منافع تقسیم نشده
social security benefits منافع تامین اجتماعی
windfall gains منافع باد اورده
solidarity اشتراک منافع ومسئولیتها
vesture منافع و نمائات زمین
gains from trade منافع حاصل از تجارت
self regard حفظ منافع شخصی
original and derivative estate اصل مال یا نمائات یا منافع ان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com