English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (4 milliseconds)
English Persian
welch اهل استان ولزانگلستان
Other Matches
province استان
county استان
counties استان
provinces استان
provice استان
nomarchy استان
shires استان
shire استان
eparchy استان
massachusetts استان ماساچوست
massachusett استان ماساچوست
manchuria استان منچوری
Zanjan استان زنجان
sectionalism استان گرایی
state bank بانک استان
Azerbaijan استان آذربایجان
Moldavia استان ملداوی
court of province دادگاه استان
states دولت استان
stated دولت استان
state دولت استان
state- دولت استان
court of appeal دادگاه استان
courts of appeal دادگاه استان
stating دولت استان
county town حاکم نشین استان
county towns حاکم نشین استان
county magestrate قاضی دادگاه استان
pomeranian اهل استان "ژپومرانیا"
shires به استان تقسیم کردن
upstater اهل شمال استان
maritime استان بحری یاساحلی
shire به استان تقسیم کردن
the story is at an end استان به پایان رسیده است
welcher اهل استان ولز انگلستان
welsher اهل استان ولز انگلستان
Nain شهر نائین در استان اصفهان
Qainat منطقه قائنات در استان خراسان
posse comitatus قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
Welsh اهل استان ولز انگلستان
quebec استان " کبک " در مشرق کانادا
sectionalism طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
hoosier لقب استان ومردم ایندیانا
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
hawk eye کنیه اهل استان ایوا
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
tarheel اهل استان کارولینای شمالی امریکا
texas استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
jayhawker لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
the principality استان WALES که اسما بران حکومت دارد
illinois استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the principality of wales استان WALES که اسما بران حکومت دارد
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
lion rug فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
Rudbar شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
Farahan فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
Reihan ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
rashwan medallion ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com