Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English
Persian
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
Other Matches
chanted
سرود یا اهنگ خواندن
chant
سرود یا اهنگ خواندن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
passes
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
read head
هد خواندن راس خواندن
yoke
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
parked
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parks
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
park
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
orate
نطق کردن خواندن
sight-read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reads
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
to spell out
بزحمت خواندن یا هجی کردن
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
sight read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
cylinders
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
cylinder
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
descants
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descant
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
praying
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prayed
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
pray
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
opened
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
crashed
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
read
خواندن
misreads
بد خواندن
lip read
لب خواندن
rhapsodiz
خواندن
misreading
بد خواندن
reads
خواندن
misread
بد خواندن
reading age
سن خواندن
reading
خواندن
intoned
خواندن
intones
خواندن
readings
خواندن
intone
خواندن
intoning
خواندن
lip-reads
لب خواندن
recitations
از بر خواندن
lip-read
لب خواندن
to take lessons
یا خواندن
recitation
از بر خواندن
head
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
trilled
با تحریر خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
lull
لالایی خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
bastardize
حرامزاده خواندن
reading span
فراخنای خواندن
cited
به دادگاه خواندن
to read out
بلند خواندن
reading quotient
بهر خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
misreads
غلط خواندن
reading rate
سرعت خواندن
reading speed
سرعت خواندن
reading station
ایستگاه خواندن
trills
با تحریر خواندن
readability
قابلیت خواندن
misreading
غلط خواندن
trill
با تحریر خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
readout
خواندن بازخواندن
citing
به دادگاه خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
lullaby
لالایی خواندن
scanned
با وزن خواندن
boasts
رجز خواندن
lullabies
لالایی خواندن
read head
نوک خواندن
spells
پی بردن به خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
spell
پی بردن به خواندن
scan
با وزن خواندن
raw head
نوک خواندن
psalmodize
زبور خواندن
reading habit
عادت خواندن
quirister
باجمع خواندن
read/write
خواندن- نوشتن
cites
به دادگاه خواندن
r/w
خواندن- نوشتن
read strobe
بارقه خواندن
scans
با وزن خواندن
boast
رجز خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
read pulse
تپش خواندن
boasted
رجز خواندن
chitter
اواز خواندن
cite
به دادگاه خواندن
beatifying
مبارک خواندن
misread
غلط خواندن
destructive read
خواندن مخرب
to song a song
سرود خواندن
brags
رجز خواندن
bragging
رجز خواندن
bragged
رجز خواندن
brag
رجز خواندن
peruse
بدقت خواندن
perusing
بدقت خواندن
beatified
مبارک خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
readable
قابل خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
cantillate
با اواز خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
parallel reading
خواندن موازی
lulling
لالایی خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
to go to school
درس خواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
lulls
لالایی خواندن
to glance
بشتاب خواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
lulled
لالایی خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
perused
بدقت خواندن
criminate
مجرم خواندن
peruses
بدقت خواندن
criminiate
مرجم خواندن
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
vocals
اوازی ویژه خواندن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
vocal
اوازی ویژه خواندن
skim
بطور سطحی خواندن
reciting
با صدایی موزون خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
skims
بطور سطحی خواندن
psalms
سرود مذهبی خواندن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
literacy
سواد خواندن ونوشتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
studies
درس خواندن خوانش
literacy
قادر به خواندن بودن
study
درس خواندن خوانش
studying
درس خواندن خوانش
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
paganize
کافرو زندیق خواندن
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
invites
خواندن وعده گرفتن
to get wise to someone
<idiom>
دست کسی را خواندن
sings
سرود خواندن سراییدن
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
sings
تصنیف اواز خواندن
photodigital memory
خواندن چند بار
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
see through
<idiom>
فکر کسی را خواندن
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com