Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
English
Persian
overhaul
اوراق کردن کامل
overhauled
اوراق کردن کامل
overhauling
اوراق کردن کامل
overhauls
اوراق کردن کامل
Other Matches
overhauling
اوراق کردن
overhauls
اوراق کردن
overhauled
اوراق کردن
overhaul
اوراق کردن
disassemble
اوراق کردن
cannibalization
اوراق کردن
perpetual bonds
اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
salvage
اوراق کردن وسایل
scrap
خرده اوراق کردن
scrapped
نزاع اوراق کردن
scrapped
خرده اوراق کردن
scrapping
نزاع اوراق کردن
scrapping
خرده اوراق کردن
scraps
خرده اوراق کردن
scraps
نزاع اوراق کردن
salvages
اوراق کردن وسایل
salvaging
اوراق کردن وسایل
scrap
نزاع اوراق کردن
salvaged
اوراق کردن وسایل
cannibalized
محل اوراق کردن وسایل
cannibalised
محل اوراق کردن وسایل
cannibalize
محل اوراق کردن وسایل
cannibalising
محل اوراق کردن وسایل
cannibalises
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizing
محل اوراق کردن وسایل
To take something to pieces.
دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
complemented
کامل کردن
mature
کامل کردن
complementing
کامل کردن
finishes
کامل کردن
matures
کامل کردن
complements
کامل کردن
finish
کامل کردن
totalize
کامل کردن
roundest
کامل کردن
round
کامل کردن
complement
کامل کردن
rest up
استراحت کامل کردن
to rest up
استراحت کامل کردن
to pay home
تلافی کامل کردن
use up
<idiom>
استفاده کامل کردن
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
to post up
مطلع کردن کامل دادن به
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
completing
کامل کردن انجام دادن
completed
کامل کردن انجام دادن
bleach
سفید کردن شستن کامل
complete
کامل کردن انجام دادن
bleaches
سفید کردن شستن کامل
completes
کامل کردن انجام دادن
bleached
سفید کردن شستن کامل
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
to browse
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
pay off
با دادن مزد کامل اخراج کردن
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to play one's card well
از فرصت خود استفاده کامل کردن
optimization
کار کردن چیزی با کارایی کامل
souse
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
to be all eyes
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language .
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
modeled
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancels
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
model
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
models
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
integrates
کامل کردن درست کردن
integrating
کامل کردن درست کردن
integrate
کامل کردن درست کردن
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
thorough
بطور کامل کامل
document
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
papering
اوراق
papered
اوراق
paper
اوراق
in quires
اوراق
papers
اوراق
government stock
اوراق بهاداردولتی
obligations
اوراق قرضه
obligation
اوراق قرضه
commercial bills
اوراق تجارتی
drafts
اوراق بهادار
drafted
اوراق بهادار
draft
اوراق بهادار
substituted service
اوراق دعوی
savings bond
اوراق قرضه
bond
اوراق قرضه
commerical papers
اوراق تجارتی
commercial papers
اوراق تجارتی
treasury bonds
اوراق بهادارخزانه
scrapped
اوراق دورانداختن
negotiable papers
اوراق بهادار
scraps
اوراق دورانداختن
scrap
اوراق دورانداختن
negotiable instruments
اوراق بهادار
printed matter
اوراق چاپی
bonds
اوراق بهادار
papers
اوراق بهادار
papering
اوراق بهادار
papered
اوراق بهادار
paper
اوراق بهادار
document bills
اوراق تجارتی
scrapping
اوراق دورانداختن
securities
اوراق بهادار
debenture
اوراق قرضه
scrapper
اوراق کننده
secret papers
اوراق سری
negotiable papers
اوراق قابل انتقال
bourse
[in a non-English-speaking country]
بورس اوراق بهادار
security market
بازار اوراق بهادار
securities market
بازار اوراق بهادار
securities department
اداره اوراق بهادار
preference bonds
اوراق قرضه ممتاز
registered bond
اوراق قرضه با نام
government bonds
اوراق قرضه دولتی
stock exchange
بورس اوراق بهادار
portfolios
موجودی اوراق بهادار
portfolio
موجودی اوراق بهادار
junk bonds
اوراق قرضهی قمارآمیز
junk bond
اوراق قرضهی قمارآمیز
scrapped
ماشین الات اوراق
scrapping
ماشین الات اوراق
scraps
ماشین الات اوراق
scrap
ماشین الات اوراق
bearer securities
اوراق بهادار بی نام
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
assumed portfolio
اوراق بهادار مفروض
bond issue
صدور اوراق قرضه
stock exchange
بورس اوراق بهادار
stock exchanges
بورس اوراق بهادار
government securities
اوراق بهادار دولتی
scrapbooks
دفتر اجناس اوراق
broker
دلال اوراق بهادار
brokered
دلال اوراق بهادار
brokers
دلال اوراق بهادار
documents
پرونده ها
[اسناد]
[اوراق]
brokering
دلال اوراق بهادار
scrapbook
دفتر اجناس اوراق
junk
جنس اوراق وشکسته
registered securities
اوراق بهادار با نام
loose leaf
دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
yield of bonds
نرخ بازده اوراق قرضه
loose-leaf
دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
appraisement bond
اوراق قرضه قابل تجدیدارزیابی
transfer of portfolio
انتقال موجودی اوراق بهادار
leaflets
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
redemption
مبادله اوراق بهادار با پول
leaflet
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
issue
[of something]
[ID card or check]
انتشار
[اسکناس]
[اوراق بهادار]
scrappiness
اوراق شدگی ستیزه جویی
leafleted
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
archive
ضبط اسناد و اوراق بایگانی
leafleting
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
transferable commercial instrument
اوراق تجارتی قابل انتقال
marketable securities
اوراق بهادار قابل معامله
transferable securities
اوراق بهادار قابل انتقال
ceded portfolio
اوراق بهادار واگذار شده
kerb market
[British E]
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
curb market
[American E]
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
pegging
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
commercial paper
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
outside market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
bearer stock
سهام و اوراق قرضه بدون نام
over-the-counter trading of securities
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
leaflet bomb
بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
bondable
قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
emission
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
coupon payments
منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
quotation
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
factorize
تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
bear
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com