English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
He is fluent in Mandarin. او به زبان چینی مسلط است.
He is fluent in Chinese. او به زبان چینی مسلط است.
Other Matches
Chinese زبان چینی
pekingeses زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekineses زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekinese زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
sinicism متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
sinicize جنبه چینی دادن چینی کردن
Loudon's hollow wall [دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
dominant مسلط
prevail مسلط
prevails مسلط
prevailed مسلط
hegemonic مسلط
overruling مسلط
predominant مسلط
commanding مسلط
preponderant مسلط
overrule مسلط شدن بر
predominating مسلط بودن
sovereign حاکم مسلط
predominates مسلط بودن
sovereigns حاکم مسلط
predominated مسلط بودن
holding company کمپانی مسلط
come over مسلط شدن بر
overruled مسلط شدن بر
regnant حکمفرما مسلط
predominate مسلط بودن
hagride مسلط شدن بر
over rule مسلط شدن
overrules مسلط شدن بر
thalassocrat مسلط بردریا
dominant firm واحد تجارتی مسلط
to wear breeches بر شوهر خود مسلط بودن
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
overshadowing مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadowed مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overlook مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overshadows مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overlooking مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overshadow مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overlooks مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
glib چرب زبان زبان دار
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic زبان تازی زبان عربی
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
maying گل چینی
Chinese زن چینی
brick bond رج چینی
Chinese چینی
sinitic چینی
Chinese چینی ها
china چینی
joss بت چینی
porcelain چینی
masonry bond رج چینی
bond رج چینی
granite ware چینی خارایی
quartz سنگ چینی
revetment سنگ چینی
gleaning خوشه چینی
gleaning دانه چینی
conspiracies اسباب چینی
stretcher bond رج چینی راسته
kaolin خاک چینی
kaoline خاک چینی
stowage بار چینی
stowage تنگ هم چینی
sinify چینی کردن
header bond رج چینی کلگی
herring bone bond رج چینی جناغی
raking bond رج چینی جناغی
conspiracy اسباب چینی
malice اسباب چینی
set up مقدمه چینی
fuse block چینی فیوز
setup مقدمه چینی
rearrangment باز چینی
sheepshearing پشم چینی
tangram معمای چینی
tale bearing سخن چینی
crockery بدل چینی
pekin حریر چینی
faince بدل چینی
petuntse سنگ چینی
gossiped سخن چینی
bick bond آجر چینی
blocking-course هره چینی
cubeb کبابه چینی
gossiping سخن چینی
petuntse خاک چینی
piper cubeba کبابه چینی
ailanthus سماق چینی
Chinese مرد چینی
lintel-course هره چینی
gossip سخن چینی
oblique bond رج چینی کلاغ پر
brick work اجر چینی
china clay خاک چینی
porcelain clay خاک چینی
china rhubard ریوند چینی
china root چوب چینی
chinaware فروف چینی
chinese architecture معماری چینی
chinese binary دودویی چینی
parian ware چینی یا روسی
parian ware چینی مرمری
vintages انگور چینی
vintage انگور چینی
typesetting حروف چینی
falbala چین چینی
porcellaneous از جنس چینی
porcellanic چینی وار
Chinese puzzles معمای چینی
Chinese puzzle معمای چینی
porcellanic از جنس چینی
porcellanous چینی وار
porcellanous از جنس چینی
rhubarb ریوند چینی
porcelain فروف چینی
china فروف چینی
vitreous china چینی لعابدار
type setting حروف چینی
composing حروف چینی
faience بدل چینی
porcelaine فرف چینی
porcelain tile کاشی چینی
gossips سخن چینی
porcelainlike چینی مانند
porcelainous چینی وار
porcelainous از جنس چینی
pongee حریر چینی
porcellaneous چینی وار
overlapping tile سفال چینی نیمانیم
mowing machine ماشین علف چینی
bond اجر چینی نماچینی
kerbstone سنگ چینی دورچاه
gleans خوشه چینی کردن
gleaned خوشه چینی کردن
glean خوشه چینی کردن
pottery factory کارخانه چینی سازی
quartzif erous سنگ چینی دار
pug سگ کوتاه قامت چینی
gossip سخن چینی کردن
kaolinisation خاک چینی شدن
pugs سگ کوتاه قامت چینی
pyrophotograph عکس روی چینی
kaolinic مربوط به خاک چینی
gossiping سخن چینی کردن
indo chinese دورگه هندی و چینی
dry stone pitching سنگفرش خشکه چینی
header bond اجر چینی کله
dry stone pitching فکافته خشکه چینی
souchong چای سیاه چینی
crutch طرحی در فرش چینی
dry laid masonry فکافته خشکه چینی
stretcher bond اجر چینی راسته
dry stone drain زهکش خشکه چینی
to form a plot اسباب چینی کردن
to pick thanks بوسیله سخن چینی
to tell tales سخن چینی کردن
flemish bond رج چینی کله راسته
Taoism پیروی از طریقت چینی
french drain زهکش خشکه چینی
chopsuey نوعی غذای چینی
dry stone lining روکش خشکه چینی
chow mein نوعی غذای چینی
To tell tales. To be a gossip(an informer) خبر چینی کردن
gossips سخن چینی کردن
gossiped سخن چینی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com