Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
he does not know french
او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
Other Matches
French
فرانسه زبان فرانسه
keep up your french
زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .
فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
french master
فرانسه
french revolution
انقلاب فرانسه
adjustable nut wrench
آچار فرانسه
gallophile
فرانسه دوست
francophile
هواخواه فرانسه
flat nose plier
اچار فرانسه
francophile
فرانسه دوست
francophil
هواخواه فرانسه
francophil
فرانسه دوست
French Guiana
گیانای فرانسه
French Guiana
گویان فرانسه
laissez aller
تلفظ به فرانسه
French Polynesia
پولینزی فرانسه
adjustable wrench
آچار فرانسه
chGteau
خانهایروستاییبزرگدر فرانسه
wrench
اچار فرانسه
gallice
بزبان فرانسه
frenchless
فرانسه ندان
wrenched
اچار فرانسه
wrenches
اچار فرانسه
Common Market
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
to talk french
فرانسه حرف زدن
He is ahead of me in french.
درزبان فرانسه از من جلواست
to set off for France
رهسپار شدن به فرانسه
Channel Tunnel
تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
Charterhouse
دیر کارتوزی
[در فرانسه]
figure of eight knot
گره هشت فرانسه
he is no linguist
زبان بیگانه نمیداند
dauphiness
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
marseillaise
مارسیز سرود ملی فرانسه
Alsatian
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
it borders on france
در سر حد مرز فرانسه واقع است
fabliau
وابسته باشعار قدیم فرانسه
Alsatians
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
My French is not up to much.
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
upsilon
است وصدای u را در فرانسه میدهد
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
To speake broken French.
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
denier
نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
dauphin
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
constable of france
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
liberty pole
چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
Monaco
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
mistral
باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
sturm und drang
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
champagne
نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود
Fontainebleau
[سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
He is giving her French lessons in exchange for English lessons
به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
the peninsular war
جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
pyrenran
وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
flower de luce
گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
poms
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
pom
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
fleur de lis
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lys
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
femme-fleur
[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
percheron
یکجور اسب نیرومندو تندروکه درنواحی فرانسه پرورده میشود
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
demurrer
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
popular front
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
tripartite declaration of 0
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
chateau style
[سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
tricolor
پرچم ملی سه رنگ فرانسه سه رنگ
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
tour de france
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
English is not a hard language .
انگلیسی زبان سختی نیست
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
he has no manners
ایین معاشرت نمیداند
he knows no pain
درد نمیداند چیست
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib
چرب زبان زبان دار
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
aint
نیست
it is well enough
بد نیست
auxiliary
نیست
he takes no notice of it
نیست
he is not of our number
از ما نیست
storage
می نیست
auxiliaries
نیست
isn't
نیست
temporary storage
می نیست
Plug and Play
یچ نیست
It's not new.
نو نیست.
secondary
نیست
if you please
اگرزحمت نیست
dont mention it
چیزی نیست
inextinct
نیست نشده
cold is merely privative
گرما نیست
close the door please
اگرزحمت نیست
he knows a thing or two
بی تجربه نیست
it is nothing out of the way
غریب نیست
he is rather i. than sick
ناخوش نیست
he is out of huomor
سر خلق نیست
he is out of his senses
بهوش نیست
there is no hurry
شتابی نیست
that is wrong
درست نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
مردش نیست
he is out of huomor
سر دماغ نیست
it is unnecessary
لازم نیست
i do not have it in me
از من ساخته نیست
static
که پویا نیست
it is unsuitable
مناسب نیست
it is not half bad
هیچ بد نیست
it lies beyond his competence
در صلاحیت او نیست
it needs not
لازم نیست
it is not in good workingorder
دایر نیست
the ice is treach erous
یخ محکم نیست
it's only me
کسی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
هیچیت نیست
that is not it
این نیست
I dont remember ( recall ) .
یادم نیست
there is no hurry
عجلهای نیست
no matter
چیزی نیست
no object
چیزی نیست
It is all right . It is o. k.
طوری نیست
that depends
معلوم نیست
It cant be helped.
چاره ای نیست
you are written
حق با شما نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
صلاح نیست
it is immaterial
چیزی نیست
he has nothing in him
کسی نیست
There is no hot water
آب گرم نیست.
sacred cow
<idiom>
چارهای نیست
to make no mention of
ذکری از ان نیست
no trouble
زحمتی نیست
ought not
شایسته نیست
it has escaped my remembrance
یاد نیست
no hurry
عجلهای نیست
niet le fait
کار او نیست
It's not new.
جدید نیست.
Such is not the case . That is not so.
اینطور نیست
my health is tolerable
حالم بد نیست
he is not in it
داخل نیست
no sweat
<idiom>
مشکلی نیست
Nevermind!
مهم نیست !
nihilism
نیست انگاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com