English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
Other Matches
methuselah " متوشالح " کاهن بزرگ یهود که بنابروایت کتاب مقدس 969 سال زندگی کرده
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
totalitarianism سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
thereupon <adv.> در آنجا
thereat <adv.> در آنجا
as a result <adv.> در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> در آنجا
consequently <adv.> در آنجا
subsequently <adv.> در آنجا
As far as I know . So far as I know. تا آنجا که من می دانم
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
as far as I'm concerned <adv.> تا آنجا که به من مربوط می شود
so far as I'm concerned تا آنجا که به من مربوط می شود
The situation there is bad. وضعیت در آنجا بد است.
In so far as their taste would go . تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
Have you been there recently (lately) تازگیها آنجا رفته ای ؟
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies تا آنجا که تیغم ببرد
As far as I am concerened. تا آنجا که به من مربوط می شود
Since the day he set foot there . از روزیکه به آنجا پا نهاد
According to my lights . تا آنجا که عقلم قد می دهد
Left out of one place and driven away from another. <proverb> از آنجا مانده از اینجا رانده .
Nobody was there but me. هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
I happened to be there when …. اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
It took us four days to get there . چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
Come as quickly as possible. تا آنجا که می شود زود بیا
If it ( ever ) comes to that . اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Can I get there on foot? آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
We were there just to make up numbers. ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
Not that I remember . تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
factories ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factory ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to turn around برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to let it get to that point اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
It is improper to go there uninvited. ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
lover's lane <idiom> جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
to turn back برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
There they were in all their finery. آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Nothing has changed there. آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
almonry [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
Hotel accommodation is rather expensive there. قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
You can't get there other than by foot. به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
everywhen همیشه
ay همیشه
at all hours <adv.> همیشه
ever- همیشه
at all times همیشه
anytime <adv.> همیشه
any time <adv.> همیشه
at any time <adv.> همیشه
sempre همیشه
alway همیشه
evermore همیشه
incessantly همیشه
frequenter همیشه رو
ever همیشه
eer همیشه
for evermore همیشه
for ever and aday همیشه
always همیشه
year in year out همیشه
ayŠaye همیشه
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
amaranth همیشه بهار
calendula گل همیشه بهار
tippled همیشه نوشیدن
tipples همیشه نوشیدن
tippling همیشه نوشیدن
for good برای همیشه
love lies bleeding گل همیشه بهار
eternity برای همیشه
permafrost همیشه یخبسته
ay برای همیشه
dead load همیشه بار
adinfinitum برای همیشه
resident که همیشه درکامپیوتراست
on tap <adj.> همیشه در دسترس
aeon برای همیشه
foreverness برای همیشه
as usual مانند همیشه
marigold گل همیشه بهار
marigolds گل همیشه بهار
evermore برای همیشه
sempiternity برای همیشه
as ever مانند همیشه
insenescible همیشه جوان
immortally تا جاودان همیشه
eternality برای همیشه
residents که همیشه درکامپیوتراست
tipple همیشه نوشیدن
immortality برای همیشه
infinite time برای همیشه
forever برای همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
perpetuity برای همیشه
stills راکد همیشه
stillest راکد همیشه
stiller راکد همیشه
still راکد همیشه
forever برای همیشه
once and for all <idiom> برای همیشه
sinedie برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
switching نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
chucker پرتابگر همیشه خطازن
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
evergreen trees درختان همیشه سبز
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
stops نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stop نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
I always fulfil my promises . من همیشه به قولم عمل می کنم
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
abjure برای همیشه ترک گفتن
abjuring برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
Sara always wanted a puppy. سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
abjures برای همیشه ترک گفتن
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
I am always ready to help my friends. همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
She is always making trouble for her friends. همیشه برای دوستانش درد سر بوده
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
It is yours for keeps . این برای همیشه پیش خودت باشد
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
solids خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
voicing کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
residents داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
hottest سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com