Dictiornary-Farsi | اژیر اعلام خطر عمومی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی


Other Matches

danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
foghorns	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
m day	روز اعلام بسیج عمومی
general act	قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
general quarters	اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware	ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
alarmed	اژیر
alarms	اژیر
alarm	اژیر
audible alarm	اژیر
alarmingly	اژیر
tocsin	اژیر
tell tale	اژیر
alarm box	اژیر
warning	اژیر هشدار
alarmingly	اژیر خطر
alarms	اژیر خطر
warnings	اژیر هشدار
alarm push	دکمه اژیر
alarmed	اژیر خطر
siren	اژیر دریایی
sirens	اژیر دریایی
warning net	شبکه اژیر
alarm	اژیر خطر
gas alarm	اژیر گازی
sirens	اژیر حوری مانند
fire alarms	اژیر اتش نشانی
siren	اژیر حوری مانند
short blast	اژیر کوتاه ناو
fire alarm	اژیر اتش نشانی
sirenic	اژیر حوری مانند
barrel switch	کلید انشعاب اژیر
active	اژیر کنشی کاریک
extention alarm push	جعبه انشعاب اژیر
alarm signal	علامت اژیر خطر
general porpose	کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders	دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
mountee	اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
consolidated dining facility	تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
common carrier	موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
enouncement	اعلام
intimations	اعلام
declarations	اعلام
proclamations	اعلام
Annunciation	اعلام
notification	اعلام
intimation	اعلام
indigitation	اعلام
indiction	اعلام
proclamation	اعلام
acknowledgement	اعلام
predication	اعلام
acknowledgements	اعلام
enunciation	اعلام
promulgator	اعلام
acknowledgments	اعلام
declaration	اعلام
promulgation	اعلام
annunciator	اعلام گر
meld	اعلام
exclaimed	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
declarations	اعلامیه اعلام
acclaimed	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
blazers	اعلام کننده
quotes	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
quote	اعلام کردن
sound alarm	اعلام صدا
impeachment	اعلام جرم
declaration	اعلامیه اعلام
blazer	اعلام کننده
promulgation	اعلام دارنده
foretoken	اعلام قبلی
indictment	اعلام جرم
indictments	اعلام جرم
vociferator	اعلام دارنده
announce	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
touche	اعلام برخورد
damm	بد اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
larum	اعلام خطر
call out	اعلام خطر
line call	اعلام خط نگهدار
blazon	اعلام کردن
annunciator	اعلام کننده
pronouncer	اعلام کننده
promulge	اعلام کردن
promulgator	اعلام دارنده
advising bank	اعلام میکند
advice of fate	اعلام وضعیت
disclosed	اعلام شده
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
declaration of interest	اعلام بهره
declaredly	بطور اعلام
announces	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
promulgate	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
promulgating	اعلام کردن
enunciator	اعلام کننده
statement of charge	اعلام اتهامات
proclaimer	اعلام کننده
enunciable	اعلام کردنی
alerting	اعلام خطرکردن
enounce	اعلام کردن
enouce	اعلام کردن
acknowledgment	اعلام وصول
statement	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
broadcasts	اعلام کردن
broadcast	اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
hangers	اعلام کننده
warning	اعلام خطر
receipts	اعلام وصول
announcing	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
warnings	اعلام خطر
battle lantern	چراغ اعلام خطر
acknowledging	اعلام نشانی کردن
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
acknowledging	اعلام وصول کردن
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
call out	اعلام خطر کردن
line call	اعلام خط نگه دار
caution flag	پرچم اعلام خطر
indicted	اعلام جرم کردن
issue price	قیمت اعلام شده
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledges	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام معرف کردن
indicter	اعلام جرم کننده
acknowledges	اعلام معرف کردن
indictor	اعلام جرم کننده
impeach	اعلام جرم کردن
impeached	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
impeaching	اعلام جرم کردن
very pistol	طپانچه اعلام خطر
local warning	اعلام خطر محلی
acknowledgments	اعلام وصول رسید
acknowledgements	اعلام وصول رسید
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
acknowledgement	اعلام وصول رسید
indicts	اعلام جرم کردن
indicting	اعلام جرم کردن
indict	اعلام جرم کردن
pretypify	قبلا اعلام کردن
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
acknowledgment	شماره اعلام وصول
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
authenticator	اعلام کننده نشانی
annunciator	اعلام کننده فرامین
net authentication	اعلام معرف در شبکه
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
announce in advance	از پیش اعلام کردن
alert station	ایستگاه اعلام خطر
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
delayed whistle	سوت اعلام افساید
early-warning	اعلام خطر کردن
receipt	اعلام وصول نمودن
merged	اعلام مسیر تعقیب
hails	اعلام ورود کردن
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
declared capital	سرمایه اعلام شده
declared value	بهای اعلام شده
blind	چراغ اعلام خطر
blinded	چراغ اعلام خطر
early warning	اعلام خطر کردن