Dictiornary-Farsi | اژیر یا بوق اعلام خطر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر


Search result with all words

foghorn	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorns	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
Other Matches

early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
alarms	اژیر
tocsin	اژیر
tell tale	اژیر
alarm	اژیر
alarmed	اژیر
audible alarm	اژیر
alarmingly	اژیر
alarm box	اژیر
warnings	اژیر هشدار
alarm push	دکمه اژیر
sirens	اژیر دریایی
siren	اژیر دریایی
warning	اژیر هشدار
warning net	شبکه اژیر
alarm	اژیر خطر
gas alarm	اژیر گازی
alarmed	اژیر خطر
alarms	اژیر خطر
alarmingly	اژیر خطر
alarm signal	علامت اژیر خطر
barrel switch	کلید انشعاب اژیر
fire alarms	اژیر اتش نشانی
extention alarm push	جعبه انشعاب اژیر
short blast	اژیر کوتاه ناو
sirenic	اژیر حوری مانند
fire alarm	اژیر اتش نشانی
siren	اژیر حوری مانند
sirens	اژیر حوری مانند
active	اژیر کنشی کاریک
mountee	اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
indiction	اعلام
declaration	اعلام
declarations	اعلام
proclamations	اعلام
indigitation	اعلام
enunciation	اعلام
intimations	اعلام
intimation	اعلام
notification	اعلام
enouncement	اعلام
annunciator	اعلام گر
promulgation	اعلام
acknowledgement	اعلام
Annunciation	اعلام
acknowledgments	اعلام
meld	اعلام
predication	اعلام
acknowledgements	اعلام
proclamation	اعلام
promulgator	اعلام
acclaimed	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
exclaiming	اعلام کردن
disclosed	اعلام شده
acclaims	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
blazon	اعلام کردن
call out	اعلام خطر
damm	بد اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
promulgating	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
advice of fate	اعلام وضعیت
enunciate	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
advising bank	اعلام میکند
announce	اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
acknowledgment	اعلام وصول
annunciator	اعلام کننده
promulgate	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
declaration of interest	اعلام بهره
promulgator	اعلام دارنده
proclaimer	اعلام کننده
hanger	اعلام کننده
hangers	اعلام کننده
broadcast	اعلام کردن
broadcasts	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
larum	اعلام خطر
blazer	اعلام کننده
blazers	اعلام کننده
line call	اعلام خط نگهدار
pronouncer	اعلام کننده
promulge	اعلام کردن
statement of charge	اعلام اتهامات
vociferator	اعلام دارنده
touche	اعلام برخورد
warning	اعلام خطر
receipts	اعلام وصول
sound alarm	اعلام صدا
warnings	اعلام خطر
statement	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
promulgation	اعلام دارنده
enunciable	اعلام کردنی
indictment	اعلام جرم
impeachment	اعلام جرم
quote	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
enouce	اعلام کردن
indictments	اعلام جرم
enounce	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
declarations	اعلامیه اعلام
declaration	اعلامیه اعلام
quotes	اعلام کردن
foretoken	اعلام قبلی
enunciator	اعلام کننده
declared value	بهای اعلام شده
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
declared capital	سرمایه اعلام شده
battle lantern	چراغ اعلام خطر
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
indicted	اعلام جرم کردن
indicts	اعلام جرم کردن
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
very pistol	طپانچه اعلام خطر
caution flag	پرچم اعلام خطر
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
fab	اعلام موافقتبا چیزی
indicting	اعلام جرم کردن
warning signal	علامت اعلام خطر
warning net	شبکه اعلام خطر
call out	اعلام خطر کردن
indict	اعلام جرم کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
acknowledgement	اعلام وصول رسید
indictor	اعلام جرم کننده
annunciator	اعلام کننده فرامین
net authentication	اعلام معرف در شبکه
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
announce in advance	از پیش اعلام کردن
local warning	اعلام خطر محلی
indicter	اعلام جرم کننده
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
issue price	قیمت اعلام شده
acknowledgment	شماره اعلام وصول
authenticator	اعلام کننده نشانی
pretypify	قبلا اعلام کردن
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
acknowledgements	اعلام وصول رسید
line call	اعلام خط نگه دار
acknowledgments	اعلام وصول رسید
declared value	قیمت اعلام شده
acknowledge	اعلام وصول کردن
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
delayed whistle	سوت اعلام افساید
alert station	ایستگاه اعلام خطر
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
blinds	چراغ اعلام خطر
merged	اعلام مسیر تعقیب
acknowledges	اعلام نشانی کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
acknowledges	اعلام وصول کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
early warning	اعلام خطر کردن
blinded	چراغ اعلام خطر
blind	چراغ اعلام خطر
impeaching	اعلام جرم کردن
hailing	اعلام ورود کردن
hailed	اعلام ورود کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
acknowledges	اعلام معرف کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
impeached	اعلام جرم کردن
hail	اعلام ورود کردن
impeach	اعلام جرم کردن
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledge	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام معرف کردن
receipt	اعلام وصول نمودن
hails	اعلام ورود کردن
receipts	اعلام وصول نمودن
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
enunciate	اعلام کردن صریحا گفتن