Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
they sing small now
اکنون دیگر صداشان در نمیاید
Other Matches
i do not have it in me
از من بر نمیاید
it is stubborn to reason
بدلیل در نمیاید
i cannot do better
بیش از این از من بر نمیاید
it does not suit my taste
بذائقه من خوش نمیاید
if you dont object
اگر بدتان نمیاید
that hat does not become you
این کلاه به شما نمیاید
this play does not stage well
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
non sequitur nonsensical
نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
presenting
اکنون
for the present
اکنون
present
اکنون
at the present moment
اکنون
presented
اکنون
now
اکنون
at the moment
اکنون
at present
اکنون
presents
اکنون
at present
اکنون
now f.it
اکنون دیگراغازکنیم
the present and the past
اکنون و گذشته
not now or ever
نه اکنون و نه در آینده
it is quite another story now
اوضاع اکنون دگرگون
here
در این موقع اکنون
he is now at rest
اکنون اسوده است
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
We just received word that . . .
هم اکنون اطلاع رسید که …
i now know the v of exercise
اکنون قدر ورزش را میفهمم
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
we are now quits
اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
guilders
نام سکه زرهلندی که اکنون درکارنیست
guilder
نام سکه زرهلندی که اکنون درکارنیست
present work
عملیاتی که اکنون انجام شده است
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
The plan is now in action ( underway ) .
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
iguanodon
سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
koh i noor
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
phyrgian cap
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
now that you know the way....
اکنون که راه را یاد گرفتید حال که راه را بلدهستید.......
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
coronation carpet
فرش تاجگذاری
[این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
no more
دیگر نه
alternatives
شق دیگر
alternative
دیگر
again
دیگر
he is no more
او دیگر
alternatives
دیگر
of each other
<adv.>
از هم دیگر
anymore
دیگر
thence
دیگر
alternative
شق دیگر
another
دیگر
secus
از دیگر سو
furthered
دیگر
further
دیگر
from one another
<adv.>
از هم دیگر
next
دیگر
of one another
<adv.>
از هم دیگر
else
دیگر
one an other
یک دیگر
others
دیگر
furthering
دیگر
from each other
<adv.>
از هم دیگر
other
دیگر
furthers
دیگر
aliunde
از منبع دیگر
elsewhere
بجای دیگر
the other two
دوتای دیگر
t' other
بعدی دیگر
so muchthe worse
دیگر بدتر
elsewhere
درجای دیگر
elsewhere
نقطه دیگر
alternatively
<adv.>
به ترتیب دیگر
et al
و در جای دیگر
withil
ازطرف دیگر
what more do you want
دیگر چه می خواهید
other
نوع دیگر
on more
بار دیگر
others
نوع دیگر
variant
نوع دیگر
to be no more
دیگر نبودن
shunts
به خط دیگر انداختن
shunted
به خط دیگر انداختن
shunt
به خط دیگر انداختن
beside
ازطرف دیگر
to wit
بعبارت دیگر
tother
بعدی دیگر
In our other words.
بعبارت دیگر
alternative unit
واحدهای دیگر
on the other part
از طرف دیگر
otherguess
نوع دیگر
otherguess
جور دیگر
otherguess
بروش دیگر
otherguise
جور دیگر
otherness
چیز دیگر
otherwhence
از جای دیگر
nevermore
هرگز دیگر
otherwhere
جای دیگر
othergates
طور دیگر
othergates
جور دیگر
on the other hand
ازطرف دیگر
other people
مردم دیگر
on the other hand
از سوی دیگر
on the opposite side
در انسوی دیگر
none other than
هیچکس دیگر جز
no more of that
بس است دیگر
next year
سال دیگر
nevermore
دیگر ابدا
never more
هرگز دیگر
my other books
کتابهای دیگر من
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
yon
ان یکی دیگر ان
otherwhile
وقت دیگر
another
یکی دیگر
another
شخص دیگر
scilicet
بعبارت دیگر
at a later period
در موقع دیگر
another guess
قسمتی دیگر
another guess
نوعی دیگر
about face
سوی دیگر
about face
جهت دیگر
again
از طرف دیگر
otherwhere
در مکان دیگر
otherwhile
گاه دیگر
otherworld
دنیای دیگر
about-faces
جهت دیگر
about-faces
سوی دیگر
about-face
جهت دیگر
about-face
سوی دیگر
another day
یک روز دیگر
otherwise
طور دیگر
to wit
<adv.>
به عبارت دیگر
videlicet
به عبارت دیگر
in fact
به عبارت دیگر
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
به ترتیب دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
به ترتیب دیگر
over
بسوی دیگر
namely
<adv.>
به عبارت دیگر
otherwise
<adv.>
طور دیگر
once
یکبار دیگر
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
over-
بسوی دیگر
by the same token
<adv.>
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
ازطرف دیگر
otherwise
<adv.>
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
طور دیگر
on the other hand
<adv.>
طور دیگر
alternatively
<adv.>
طور دیگر
by the same token
<adv.>
طور دیگر
apart from that
<adv.>
طور دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
ازطرف دیگر
apart from that
<adv.>
ازطرف دیگر
alternatively
<adv.>
از سوی دیگر
apart from that
<adv.>
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
از سوی دیگر
on the other hand
<adv.>
از سوی دیگر
on the other side
<adv.>
از سوی دیگر
otherwise
<adv.>
از سوی دیگر
alternatively
<adv.>
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
طور دیگر
in other words
<idiom>
به کلام دیگر
no more
دیگر ن
[فعل]
no more
نه دیگر
[بیشتر]
in other words
<adv.>
به کلام دیگر
in other words
<adv.>
به عبارت دیگر
no longer
نه دیگر
[زمانی]
somewhere else
یک جای دیگر
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
a horse of another colour
[different colour]
مطلبی دیگر
interfere
با سم یک پا به پای دیگر زدن
it is allup with him
دیگر امیدی ندارد
interfered
با سم یک پا به پای دیگر زدن
interferes
با سم یک پا به پای دیگر زدن
intervert
سوی دیگر برگرداندن
again
باز
[یکبار دیگر]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com