Dictiornary-Farsi | اگاه ساختن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (12 milliseconds)

English	Persian
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن


Search result with all words

notification	عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
Other Matches

apprised	اگاه
aware	اگاه
incognizant	نا اگاه
conscious	اگاه
conversant	اگاه
cognizant	اگاه
wares	اگاه
ware	اگاه
hep	اگاه
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
preconsclous	نیم اگاه
informed circles	محافل اگاه
warn	اگاه کردن
i have no a with him	اگاه شدم
warned	اگاه کردن
warns	اگاه کردن
admonished	اگاه کردن
admonishes	اگاه کردن
to be a	اگاه بودن
prescient	قبلا اگاه
to know the time of d	اگاه بودن
sensible of a peril	اگاه از خطر
semiconscious	نیمه اگاه
monitor	اگاه ساز
to put in possession	اگاه کردن
wist	اگاه کردن
inconscient	ناخود اگاه
to let know	اگاه کردن
monitored	اگاه ساز
monitors	اگاه ساز
admonishing	اگاه کردن
acquainting	اگاه کردن
subconscious	ناخود اگاه
wide-awake	هشیار اگاه
subconsciously	نیمه اگاه
knows	اگاه بودن
know	اگاه بودن
wide awake	هشیار اگاه
notification	اگاه سازی
subconscious	نیمه اگاه
acquaints	اگاه کردن
subconsciously	ناخود اگاه
he was privy to my secrets	او از رازهای من اگاه بود
be on to it	اگاه یا موافب باش
troop information	برنامه اگاه سازی
information program	برنامه اگاه سازی
disabuse	از حقیقت اگاه کردن
disabuses	از حقیقت اگاه کردن
disabused	از حقیقت اگاه کردن
disabusing	از حقیقت اگاه کردن
keep me informed of that	مرا از ان اگاه سازید
coscious	هوشیار- بهوش- ملتفت-اگاه
debunks	کسی را اگاه و هدایت کردن
intuiting	تعلیم دادن اگاه کردن
to keep in touch with any one	از حال کسی اگاه بودن
intuit	تعلیم دادن اگاه کردن
intuits	تعلیم دادن اگاه کردن
intuited	تعلیم دادن اگاه کردن
on be on to a person	از قصد کسی اگاه بودن
debunked	کسی را اگاه و هدایت کردن
debunk	کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking	کسی را اگاه و هدایت کردن
to know what's what	ازچیزهاوکارهای جهان اگاه بودن
informs	مستحضر داشتن اگاه کردن
informing	مستحضر داشتن اگاه کردن
inform	مستحضر داشتن اگاه کردن
information program	اگاه سازی برنامه اطلاعات
well informed	بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
Madrklmh that every human being is conscious knowledge	مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
letters patent	نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
association for system management	یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm	Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
command information program	برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
unifies	تک ساختن
miscreate	بد ساختن
manufacture	ساختن
indite	ساختن
unify	تک ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
constructs	ساختن
fabrication	ساختن
build	ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
makes	ساختن
make	ساختن
compose	ساختن
upgrades	ساختن
upgrading	ساختن
dree	ساختن با
fashions	مد ساختن
pellet	حب ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
confect	ساختن
create	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
invent	ساختن
composes	ساختن
idolizing	بت ساختن
to get along	ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
to go in with	ساختن با
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
upbuild	ساختن
mints	ساختن
remake	از نو ساختن
remakes	از نو ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
minting	ساختن
minted	ساختن
idolized	بت ساختن
fabricates	ساختن
set up	ساختن
forborne	ساختن با
bridges	پل ساختن
construct	ساختن
mint	ساختن
bridged	پل ساختن
produced	ساختن
bridge	پل ساختن
to t. up	ساختن
constructed	ساختن
unifying	تک ساختن
constructing	ساختن
produce	ساختن
fabricating	ساختن
produces	ساختن
generating	ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insuring	مطمئن ساختن
accustoms	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
produces	ساختن محصول
accustom	معتاد ساختن
insures	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
disable	ناتوان ساختن
reconcile	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
reconciling	راضی ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
familiarized	اشنا ساختن
minimised	کمینه ساختن
relieve	بر جسته ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
substantiating	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن