Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
if the knee is affected
اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
Other Matches
kow-tow
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tows
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
reposing upon
قرار گرفته بر
underlying
در زیر قرار گرفته
nidicolous
در اشیانه قرار گرفته
jugate
روی هم قرار گرفته جفت
oppressed
تحت ستم قرار گرفته
tried
در محک ازمایش قرار گرفته
applique
مورد استفاده قرار گرفته
capsulate
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
cathectic
تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
ipsilateral
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
the boxes were nested
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
The persian gulf is between Iran and saude Arabia .
خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
bays
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bay
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bayed
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
v engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
board computer
یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
matrixes
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
tabbing
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
decimals
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
ram
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
shuttle
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
rams
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
x engine
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
overlay
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
dominion
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
buckled
زانو شدن خمیدگی زانو
buckles
زانو شدن خمیدگی زانو
buckle
زانو شدن خمیدگی زانو
burned
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
priest ridden
زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
BOF
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
decimal
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
medallion
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
egoism
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
alpha herculis
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
marrow bones
زانو
knees
زانو
hiza
زانو
trap
زانو
knee deep
زانو رس
marrow bone
زانو
goose neck
زانو
knee-deep
زانو رس
gooseneck
زانو
elbows
زانو
elbowed
زانو
elbow
زانو
mooreup
زانو
knapper
زانو
geniculation
زانو
knee
زانو
pipe bend or knee
زانو
kneeler
زانو زن
knee high
تا زانو
knee joint
زانو زانویی
scutum
کاسه زانو
weak kneed
سست زانو
marrow bones
قاب زانو
hercules
زانو زده
weak-kneed
سست زانو
knee-high
بلند تا سر زانو
popliteus
ماهیچه پس زانو
knee hole
جای زانو
popliteal artery
شریان پس زانو
knee cap
گنده زانو
knee cap
کاسه زانو
patella
کشکک زانو
patella
کاسه زانو
knee joint
مفصل زانو
herculis
زانو زده
marrow bone
قاب زانو
popliteal tendon
پی زیر زانو
kneecap
کاسه زانو
kneecaps
کاسه زانو
patellae
کاسه زانو
down on your knees
زانو بزنید
tendimitis
ورم زانو
overknee
از زانو گذرنده
kneehole
جای زانو
kneepan
کاسه زانو
hock
ختمی پس زانو
to bend the knee
خم کردن زانو
genuflexion
خم کردن زانو
genuflection
خم کردن زانو
knee pan
کاسه زانو
tendinitis
ورم زانو
cross legged
چهار زانو
patellae
کشکک زانو
knee piece
زانو بند
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
kneeling position
وضعیت به زانو
kneels
زانو زدن
kneel
زانو زدن
genuflecting
زانو خم کردن
knees
زانو دارکردن
genuflected
زانو خم کردن
knee
زانو دارکردن
kneeled
زانو زدن
genuflects
زانو خم کردن
genuflect
زانو خم کردن
patellar
مانند کاسه زانو
patellar tendon
زردپی کشکک زانو
herculis
بر زانو نشسته راقص
avalement
حالت فنری زانو
patellate
مانند کاسه زانو
knee pain
زانو درد
[پزشکی]
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
hercules
بر زانو نشسته راقص
popliteal tendon
وتر پشت زانو پی
patellar reflex
بازتاب پرش زانو
knee jerk reflex
بازتاب پرش زانو
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
kneehole
جای زانو ویادرزیر میزتحریر
bermuda shorts
شلوار کوتاه تا زیر زانو
knee-jerk
حرکت غیر ارادی زانو
to bow one's knee or back
زانو یا کمر کسی خم شدن
to kneel
پیش کسی زانو زدن
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
knuckle kneed
دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
kill spring
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
knee paddling
پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
knock knee
کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
tinga
پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
mantelletta
شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
surfer's knot
ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
body stocking
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
heartsore
دل گرفته
folded in mist
مه گرفته
dullest
گرفته
sombrous
گرفته
fusty
بو گرفته
duller
گرفته
fustiest
بو گرفته
low spirited
گرفته
fustier
بو گرفته
thick
گرفته
low-spirited
گرفته
dull
گرفته
thicker
گرفته
thickest
گرفته
accustomed
خو گرفته
dulled
گرفته
rancid
بو گرفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com