English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
I dare you tell her yourself . اگر مردی خودت به او بگو؟
Other Matches
It is for yours for keeps . پیش خودت بماند ( مال خودت )
wirility مردی رجولیت قوه مردی
thyself خودت
virility مردی
masculinity مردی
manhood مردی
mans مردی
man مردی
masculinity حالت مردی
An old man. پیر مردی.
desex از مردی افتادن
desexualize از مردی افتادن
membrum الت مردی
penes الت مردی
pintle الت مردی
pudendal virile اکت مردی
virile strength قوت مردی
emasculating از مردی انداختن
emasculates از مردی انداختن
emasculated از مردی انداختن
penises الت مردی
penis الت مردی
unman از مردی انداختن
unmanning از مردی انداختن
unmans از مردی انداختن
emasculate از مردی انداختن
Don't be ridiculous! خودت را مسخره نکن!
Dont be sI'lly . خودت را لوس نکن
Take care of yourself! مواظب خودت باش !
It's your own fault. تقصیر خودت است.
the man to whom you spoke مردی که باوسخن گفتید
phallism پرستش الت مردی
emasculative برنده نیروی مردی
virility قوه مردی نیرومندی
emasculatory برنده نیروی مردی
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
Why did you give away your business patern ? چرا شریک خودت را لو دادی ؟
You yourself said so. تو خودت این حرف رازدی
Don't act like you were clueless! خودت را به کوچه علی چپ نزن!
Watch your health! مواظب سلامتی خودت باش!
mind your own business درفکر کار خودت باش
raftsman مردی که الوار را بهم می چسباند
coiffure مردی که سلمانی زنانه باشد
coiffures مردی که سلمانی زنانه باشد
enslaver زنی که مردی را اسیرزیبایی خودمیسازد
It wI'll be a feather in your cap . هر گلی بزنی بسر خودت زدی
Dont let yourself get into bad habits. به چیز های بد خودت راعادت نده
Please oblige us by your presence . با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
Get a move on! خودت را تکان بده! [اصطلاح روزمره]
Pick on someone your own size. برو با هم قدهای خودت طرف بشو
Dont let on that you know. بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
I dare you to tell him yourself . اگر راست میگه خودت به اوبگه
It is your concern and yours alone. It is entirely up to you. خودت می دانی وخودت ( خوددانی وخود )
You asked for it. You had it coming. حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
man millner مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
wittol مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
he is a man of queer habits مردی است دارای عادتهای غریب
It is for your own ears. پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
Watch yourself up on the roof. مواظب خودت روی پشت بام باش.
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
It is yours for keeps . این برای همیشه پیش خودت باشد
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You yourself suggested it , didt you ? مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
Dont sidetrack the issue. خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
grass widower مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
rob the cradle <idiom> دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
jilts زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilting زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilted زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
co respondent مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
jilt زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
I dare you to say it to his face. خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
barman مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barmen مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
If so, you've only yourself to blame. اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
Act your age [and not your shoe size] ! به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
He has grown into a man . برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com