English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
ban اگهی احضار
banning اگهی احضار
bans اگهی احضار
Other Matches
repeals احضار کردن احضار
citation احضار احضار به بازپرسی
citations احضار احضار به بازپرسی
repeal احضار کردن احضار
caveats اگهی
acknowledgements اگهی
acknowledgments اگهی
infore اگهی به
caveat اگهی
affiche اگهی
notice اگهی
noticing اگهی
notices اگهی
noticed اگهی
poster اگهی
posters اگهی
advertisements اگهی
warning اگهی
tickets اگهی
ticket اگهی
acknowledgement اگهی
proclamations اگهی
proclamation اگهی
announcement اگهی
warnings اگهی
Annunciation اگهی
announcements اگهی
indiction اگهی
indigitation اگهی
announced اگهی دادن
announce اگهی دادن
advertisements اگهی تبلیغاتی
proclamation اگهی دادن
forewarning پیش اگهی
proclamations اگهی دادن
informing اگهی دادن
prospectus خلاصه اگهی
prospectuses خلاصه اگهی
announces اگهی دادن
announcing اگهی دادن
advertised اگهی دادن
advertises اگهی دادن
advertisement اگهی تبلیغاتی
warning order دستور اگهی
assertion بیانیه اگهی
advertize اگهی دادن
annunciate اگهی دادن
billsticker اگهی چسبان
previous notice پیش اگهی
fly bill اگهی دستی
notice to mariner اگهی دریایی
play bill اگهی نمایش
obituary اگهی در گذشت
obituaries اگهی در گذشت
handbill اگهی دستی
gazette اعلان و اگهی
pin up چسبانیدن اگهی
informs اگهی دادن
inform اگهی دادن
pin up الصاق اگهی
pin-up چسبانیدن اگهی
pin-up الصاق اگهی
pin-ups چسبانیدن اگهی
pin-ups الصاق اگهی
handbills اگهی دستی
prognosis پیش اگهی
tender notice اگهی دعوت به مناقصه
to paste up a playbill اگهی نمایش بدیوارزدن
flyers اگهی روی کاغذکوچک
flyer اگهی روی کاغذکوچک
reclame اگهی اغراق امیز
flier اگهی روی کاغذکوچک
fliers اگهی روی کاغذکوچک
bulletin اگهی نامه رسمی
proclamatory متضمن اگهی یا اعلام
press agent مامور اگهی و تبلیغ
prognostic tests ازمونهای پیش اگهی
bulletins اگهی نامه رسمی
summonsing احضار
summons احضار
summonsed احضار
summonses احضار
calling احضار
convocations احضار
vocations احضار
convocation احضار
citation احضار
citations احضار
recalling احضار
summoning احضار
vocation احضار
necrology ثبت اموات اگهی فوت
ballyhoo اگهی پر سرو صدا کردن
processes احضار کردن
summoned احضار فراخواستن
summoned احضار کردن
phantasmagoria احضار روح
function invocation احضار تابع
phantasmagorias احضار روح
evocable قابل احضار
drop annunciator زنگ احضار
call to quarters شیپور احضار
invocation حکم احضار
arraign احضار نمودن
annunciator زنگ احضار
process احضار کردن
invocations حکم احضار
summon احضار کردن
recalled احضار کردن
recall فراخوانی احضار
recall احضار کردن
warning sign علامت احضار
ouija board لوح احضار
summon احضار فراخواستن
recalls فراخوانی احضار
recalls احضار کردن
spiritism احضار روح
summoner احضار کننده
recalled فراخوانی احضار
impeachment احضار بدادگاه
invoke احضار کردن
invoked احضار کردن
invokes احضار کردن
invoking احضار کردن
countermands احضار کردن
countermanding احضار کردن
countermanded احضار کردن
countermand احضار کردن
impeach احضار نمودن
impeaching احضار نمودن
impeaches احضار نمودن
impeached احضار نمودن
vouch احضار کردن
evoke احضار کردن
evoking احضار کردن
evokes احضار کردن
the public are hereby notified بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
publicized اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaims بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaimed بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaim بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicised اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizing اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
publicising اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
venire faciac حکم احضار به محکمه
subpoenas احضاریه حکم احضار
subpoenaed احضاریه حکم احضار
gravity drop زنگ احضار وزنی
subpoenaing احضاریه حکم احضار
subpoena احضاریه حکم احضار
seance جلسه احضار روح
spiritualism اعتقاد به احضار ارواح
to call somebody back کسی را احضار کردن
to recall somebody کسی را احضار کردن
to bring somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را احضار کردن
to summon somebody back کسی را احضار کردن
annunciator wire سیم زنگ احضار
arraignment احضار به محکمه تعقیب
automatic annunciator زنگ احضار خودکار
at his call بر حسب اخطار یا احضار او
to put a notice on a door اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
draftee احضار شده به خدمت نظام
conscripts به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript به خدمت وفیفه احضار کردن
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripted به خدمت وفیفه احضار کردن
call-up احضار برای فعالیتهای نظامی
summoned فراخواندن احضار قانونی کردن
adduse احضار کردن بگواهی خواستن
evocation احاله بدادگاه بالاتر احضار
call-up شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups شیپور احضار بخاطر اوردن
summon فراخواندن احضار قانونی کردن
call-ups احضار برای فعالیتهای نظامی
call up شیپور احضار بخاطر اوردن
call up احضار برای فعالیتهای نظامی
evocations احاله بدادگاه بالاتر احضار
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recall فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled فرا خواندن احضار لغو کردن
double click احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
fly sheet اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
minuteman داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
promulge انتشار دادن بعموم اگهی دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com