English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
of livery ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
Other Matches
habiliments جامه ویژه
livery servant نوکری که جامه ویژه نوکربابی می پوشد
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
blouses پیراهن یاجامه گشاد
blouse پیراهن یاجامه گشاد
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
article had two notes داشت
conservation داشت
expectation چشم داشت
expectations چشم داشت
factum یاد داشت
dwelt منزل داشت
he adored that woman ان زن رابسیاردوست می داشت
he loved her dear اوبسیاردوست داشت
talented درون داشت
talent درون داشت
talents درون داشت
without letted باز داشت
expectantly با چشم داشت
apanage اختصاص داشت
note book دفتریاد داشت
when will women have the vote? خواهند داشت
durst زهره داشت
writing pad دسته یاد داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance . سرووضع مرتبی داشت
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
he complained with reason داشت که گله میکرد
i will note it down یاد داشت میکنم
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
to take notes of یاد داشت برداشتن از
to take down یاد داشت کردن
to make a minute of یاد داشت کردن
to set down یاد داشت کردن
to make a note of یاد داشت کردن
to minute down یاد داشت کردن
He was looking for you. داشت دنبالت می گشت
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
prospectiveness چشم داشت به اینده
block note paper دسته کاغذیاد داشت
disposure نمایش عرضه داشت
marrige of convenience پیوند با چشم داشت
annotator یاد داشت کننده
outlook منظره چشم داشت
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
durst جرات داشت جسارت کرد
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
he sold the good ones هرچه خوب داشت فروخت
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
The girl was penciling her eyebrows . دخترک داشت ابروهایش را می کشید
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
it weighed kilogrammes بود سه کیلوگرم وزن داشت
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
He wanted to incite the people. قصد داشت مردم راتحریک کند
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
to preach from notes از روی یاد داشت وضع کردن
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
no paternosterŠno p تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
nestorianism عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
thing جامه
liveries جامه
rigs جامه
rigged جامه
monkhood dress جامه
rig جامه
habits جامه
habit جامه
outwall جامه
suit جامه
suited جامه
garment جامه
swallow tail coat جامه شب
transvestites زن جامه
togs جامه
apparel جامه
tog جامه
costumes جامه
livery جامه
transvestite زن جامه
raiment جامه
costume جامه
overclothes جامه رو
vesture جامه
weeds جامه
suits جامه
costumes جامه ها
costume جامه
garments جامه
toggery جامه
He was killed when his parachute malfunctioned. بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
paphian وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
linen جامه زبر
to [get] dress [ed] جامه پوشیدن
proper dress جامه زیبا
smalls جامه بچگانه
hosiery جامه کش باف
small cloths جامه بچگانه
kimonos جامه ژاپنی
portmanteaus جامه دان
proper dress جامه شایسته
print dress جامه چیت
caddice جامه ژنده
caddis جامه ژنده
to habit جامه پوشاندن
change of clothes جامه واگردان
bed clothes جامه خواب
cilice جامه مویی
gears الات جامه
geared الات جامه
gear الات جامه
kimono جامه ژاپنی
dishabille جامه خانگی
necklines یقهی جامه
valise جامه دان
portmanteaux جامه دان
sadly dressed جامه غم پوشیده
portmanteau جامه دان
to wear mourning جامه ماتم
neckline یقهی جامه
he wears a new suit to day امروز جامه
luggage جامه دان
samite جامه زربفت
undies زیر جامه
wooled جامه پشمی
valises جامه دان
the outward man جامه یا تن ادمی
weeds جامه بوگی
knock about clothes جامه کار
evite زن کم جامه پوش
disfrock جامه از تن در اوردن
scarlet سرخ جامه
gold جامه زری
golds جامه زری
suit case جامه دان
oil coat جامه مشمعی
fatigue dress جامه بیگاری
tog جامه پوشاندن
incognita با جامه مبدل
women's dres جامه زنان
nether garment زیر جامه
night clothes جامه خواب
purple جامه ارغوانی
furs جامه خزدار
fur جامه خزدار
undressing جامه معمولی
undresses جامه معمولی
suit جامه [کت و شلوار]
undress جامه معمولی
clothes جامه لباس
garment جامه رو رخت
habits :جامه پوشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com