Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
English
Persian
obsess
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
ایجاد عقده روحی کردن
obsesses
ایجاد عقده روحی کردن
obsessing
ایجاد عقده روحی کردن
Other Matches
obsession
عقده روحی
obsessions
عقده روحی
invigorate
تقویت روحی کردن
ganglion
عقده
complex
عقده
complexes
عقده
superiority complex
عقده ای
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
complex indicator
نشانگر عقده
orestes complex
عقده اورستس
inferiority complexes
عقده حقارت
mother complex
عقده مادری
lump in throat
عقده در گلو
complexes
عقده روانی
jocasta complex
عقده یوکاستا
oedipus complex
عقده ادیپ
complex
عقده روانی
universal complex
عقده همگانی
inferiority complex
عقده حقارت
spinal ganglion
عقده نخاعی
ganglionated
عقده دار
nodule
برامدگی عقده
nodules
برامدگی عقده
sympathetic ganglion
عقده سمپاتیک
medea complex
عقده میدیا
electra complex
عقده الکترا
edipus complex
عقده ادیپ
knot
مشکل عقده
diana complex
عقده دیانا
knots
مشکل عقده
medea complex
عقده فرزند کشی
preganglionic
قبل از عقده عصبی
preganglionic
وابسته به جلو عقده عصبی
yowled
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowling
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precludes
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
psychiatry
طب روحی
mental
روحی
psychic
روحی
intrinsic
روحی
psychical
روحی
spectral
روحی
inanition
بی روحی
spiritual
روحی
engenders
ایجاد کردن
screeched
ایجاد کردن
screeching
ایجاد کردن
develops
ایجاد کردن
engendering
ایجاد کردن
screeches
ایجاد کردن
screech
ایجاد کردن
creating
ایجاد کردن
engendered
ایجاد کردن
creates
ایجاد کردن
engender
ایجاد کردن
develop
ایجاد کردن
create
ایجاد کردن
numinous
اسرارامیز روحی
supersensible
روحی روانی
psychasthenia
ضعف روحی
spiritually
معنوی روحی
psychic force
نیروی روحی
anagoge
تعالی روحی
analeptic
محرک روحی
anagogy
تعالی روحی
emotional and physical
روحی وبدنی
to raise a ghost
روحی راحاضرکردن
gaiety
سبک روحی
psychic force
قوه روحی
to lay a ghost
روحی راناپدیدکردن
verve
سبک روحی
psychotherapy
تداوی روحی
inner
روحی باطنی
panpsychism
روحی نگری
breach
ایجاد شکاف کردن
constructing
ایجاد کردن ساخت
put out
منتشرساختن ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent.
ایجاد سابقه کردن
constructs
ایجاد کردن ساخت
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
reflecterize
ایجاد انعکاس کردن
breached
ایجاد شکاف کردن
reflectorize
ایجاد انعکاس کردن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
breaches
ایجاد شکاف کردن
tempests
توفان ایجاد کردن
construct
ایجاد کردن ساخت
constructed
ایجاد کردن ساخت
tempest
توفان ایجاد کردن
obstructed
ایجاد مانع کردن
reflate
تورم ایجاد کردن
canalize
ایجاد ابراه کردن
discomfits
ایجاد اشکال کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
obstructs
ایجاد مانع کردن
inbreed
از یک نژاد ایجاد کردن
punched
سوراخ ایجاد کردن
set off
<idiom>
بالانس ایجاد کردن
punches
سوراخ ایجاد کردن
discomfiting
ایجاد اشکال کردن
discomfited
ایجاد اشکال کردن
obstructing
ایجاد مانع کردن
reflated
تورم ایجاد کردن
obstruct
ایجاد مانع کردن
tide
جزرومد ایجاد کردن
reflates
تورم ایجاد کردن
discomfit
ایجاد اشکال کردن
reflating
تورم ایجاد کردن
deluges
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
to sustain a trauma
ضربه روحی خوردن
congenial
<adj.>
دارای تجانس روحی
psycho analysis
تجزیه و تجلیل روحی
psychic
واسطه پدیده روحی
anagogic
وابسته بتعالی روحی
anagogical
وابسته بتعالی روحی
congenial
دارای تجانس روحی
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
clunk
این صدا را ایجاد کردن
begetting
بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionising
در کشور ایجاد شورش کردن
screeck
صدای گوشخراش ایجاد کردن
clunks
این صدا را ایجاد کردن
beget
بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionizing
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes
در کشور ایجاد شورش کردن
begets
بوجود اوردن ایجاد کردن
wham
باتصادم ایجاد صدا کردن
revolutionize
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises
در کشور ایجاد شورش کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
screak
صدای گوشخراش ایجاد کردن
delaying
خیری ایجاد کردن در چیزی
procreant
وابسته به ایجاد کردن یا زادن
work out
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
delays
خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionised
در کشور ایجاد شورش کردن
knock about
سرو صدا ایجاد کردن
delay
خیری ایجاد کردن در چیزی
to empower somebody
به کسی قدرت
[روحی]
دادن
trauma
ضربه روحی روان اسیب
traumas
ضربه روحی روان اسیب
psychotherapy ortherapeutics
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
to be devastated
از نظر روحی خرد شدن
to be shattered
[British E]
از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom
از نظر روحی خرد شدن
to be dashed to the ground
از نظر روحی خرد شدن
strangulate
خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
twittering
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitter
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twitters
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
nettle
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettles
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
twittered
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speech
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
whish
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
blow
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
plash
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
speeches
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
haunt
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to walk
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunts
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
calenture
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
orthopsychiatry
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documenting
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingled
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart
<idiom>
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dither
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com