English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
parthenogenesis ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
Other Matches
autogamy لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
autogamous مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
gametogenesis ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
parthenocarpy میوه اوری بدون لقاح
apomixis تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
apogamy رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
cross fertilization لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
diplococcic ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
diplococcal ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
projective طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
linocut چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
ultraviolet ایجاد شده بوسیله اشعه ماورا بنفش یافرابنفش
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sons زاد مولود
son زاد مولود
mineral kingdom مولود جمادی
vegetable kingdom جهان گیاهان مولود نباتی
viewer امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewers امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
feminine gender مونث
idoator مونث
feminine مونث
female مونث
feminine gender جنس مونث
femininely بطور مونث
fem مخفف مونث
phoebe اسم مونث
feminization مونث سازی
feminize مونث کردن
woman ماده مونث
patroness حامی مونث
competitress مونث همکار
shepherdress مونث shepherd
spectatess مونث spectator
mort جنس مونث
spectatress تماشاچی مونث
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
fertilization لقاح
conceptions لقاح
zygosis لقاح
fecundation لقاح
conception لقاح
rebekah اسم خاص مونث
mary اسم خاص مونث
niece خویش و قوم مونث
magdalen اسم خاص مونث
rebecca اسم خاص مونث
stewardess نافر خرج مونث
nieces خویش و قوم مونث
Victoria اسم خاص مونث
maudlin اسم خاص مونث
femalize بصورت مونث دراوردن
ruth اسم خاص مونث
stewardesses نافر خرج مونث
autoeroticism لقاح با خود
autoerotism لقاح با خود
reg گرده لقاح
maids دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maid دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
self fertility لقاح خود بخود
crossfertilize لقاح متقابل کردن
self وضع لقاح کردن
oosperm تخم لقاح شده
autoerotic مربوط به لقاح با خود
anemophilous لقاح شونده در اثرباد
neutering اسم یاصفتی که نه مذکر و نه مونث است
neuter اسم یاصفتی که نه مذکر و نه مونث است
neutered اسم یاصفتی که نه مذکر و نه مونث است
neuters اسم یاصفتی که نه مذکر و نه مونث است
interfertile قابل لقاح در داخل خود
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
conceptions لقاح تخم وشروع رشد جنین
interfruitful قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
crossfertilize پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
conception لقاح تخم وشروع رشد جنین
zygosity کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
gametophore سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
pronucleus هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
superfecundation لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
fertilize حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilises حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilising حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnate لقاح کردن اشباع کردن
fertilized حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilizes حاصلخیز کردن لقاح کردن
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
fertilised حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnates لقاح کردن اشباع کردن
impregnating لقاح کردن اشباع کردن
per بوسیله
at the hand of بوسیله
by بوسیله
whereby که بوسیله ان
via بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
with بوسیله
by the instrumentality of بوسیله
thruogh the a of بوسیله
perprep بوسیله
by dint of بوسیله
of بوسیله
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
electrically بوسیله برق
by wire بوسیله تلگراف
by depty بوسیله نماینده
per pais بوسیله کشور
municipally بوسیله شهرداری
per pais بوسیله مملکت
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
hydromancy تفال بوسیله اب
by the f. بوسیله لمس
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
pouring تراوش بوسیله ریزش
radar scan مراقبت بوسیله رادار
seagirt محصور بوسیله دریا
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
poured تراوش بوسیله ریزش
leaching تصفیه بوسیله شستشو
pour تراوش بوسیله ریزش
to pick thanks بوسیله سخن چینی
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
to scent out بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
pours تراوش بوسیله ریزش
diathermy معالجه بوسیله حرارت
pipeage ترابری بوسیله لوله
electromotive متحرک بوسیله برق
intuitively بوسیله درک مستقیم
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
aeromancy تفال بوسیله هوا
dragonnades بوسیله سواره نظام
pipe down بوسیله شیپور یا نای
eluviation انتقال بوسیله بادوباران
pipage ترابری بوسیله لوله
infiltration پالایش بوسیله تراوش
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
photogelatin process چاپ بوسیله ژلاتین
postage حمل بوسیله پست
galvanography روی مس بوسیله اندودکهربایی
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
patent بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churns بوسیله اسباب گردنده
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
patenting بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
churn بوسیله اسباب گردنده
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
patents بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
semaphore مخابره بوسیله پرچم
in propria persona بوسیله خود شخص
electric chair اعدام بوسیله برق
patented بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
windblown در حرکت بوسیله باد
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
hydrolyze بوسیله اب تجزیه شدن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
hydromancer تفال زننده بوسیله اب
churned بوسیله اسباب گردنده
windswept بوسیله باد جاروشده
lyophiled خشک شده بوسیله انجمادسخت
shield بوسیله سپر حفظ کردن
shields بوسیله سپر حفظ کردن
platinotype عکاسی بوسیله املاح پلاتین
memoria technica فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
soak بوسیله مایع اشباع شدن
nettles بوسیله گزنه گزیده شدن
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
self-appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
rainwash شسته شده بوسیله باران
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
seaborne بوسیله کشتی حمل شده
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com