English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
Other Matches
As the Iranians would say … بقول ایرانیها ...
Most Iranians have visited Europi . غالب ایرانیها به روپا سفر کرده اند
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib چرب زبان زبان دار
Arabic زبان تازی زبان عربی
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
talents استعداد
endowments استعداد
endowment استعداد
unintelligent بی استعداد
genius استعداد
geniuses استعداد
capacities استعداد
capacity استعداد
liability to disease استعداد
inapt بی استعداد
talented استعداد
talent استعداد
capability استعداد
aptitude استعداد
aptitudes استعداد
predispostion استعداد
simpleminded کم استعداد
amplitude استعداد
aptness استعداد
turn استعداد
cabiler استعداد
turns استعداد
talentless بی استعداد
susceptivity استعداد
gifted با استعداد
parted با استعداد
ingenuity استعداد
susceptibility استعداد
verve استعداد
potentialities استعداد
ungifted بی استعداد
potentiality استعداد
brilliance استعداد
gormless کم استعداد
property استعداد
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
strength استعداد رزمی
risible faculty استعداد خنده
strengths استعداد رزمی
clever باهوش با استعداد
arts استعداد استادی
art استعداد استادی
cleverer باهوش با استعداد
cleverest باهوش با استعداد
capable با استعداد صلاحیتدار
liabilities بدهکاری استعداد
shifts نوبتی استعداد
tendency توجه استعداد
liability بدهکاری استعداد
tendencies توجه استعداد
shifted نوبتی استعداد
shift نوبتی استعداد
war strenght استعداد جنگی
resistibility استعداد مقاومت
reproductivity استعداد هم اوری
reproductivity استعداد تولید
child prodigy بچهبا استعداد
palooka بوکسور بی استعداد
artistic aptitude استعداد هنری
aptitude tests ازمون استعداد
artistry استعداد هنرپیشگی
flair استعداد خصیصه
division slice استعداد لشگری
end strength استعداد نهایی
indisposedness عدم استعداد
imitativeness استعداد تقلید
cleverness هوشیاری استعداد
indisposition عدم استعداد
indispositions عدم استعداد
frost susceptibility استعداد یخزدگی
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
academic aptitude استعداد تحصیلی
aptitude test ازمون استعداد
capacities گنجایش استعداد
occupational aptitude استعداد شغلی
mechanical aptitude استعداد فنی
capacities استعداد مقام
sconce جمجمه استعداد
capacity استعداد مقام
authorized strength استعداد مجاز
caliber گنجایش استعداد
capacity گنجایش استعداد
capability استعداد پیشرفت
command strength استعداد یکان
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
level of strength سطح استعداد رزمی
flatlander موج سوار کم استعداد
gifts دارای استعداد کردن
accountable strength استعداد قابل محاسبه
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
gifted موید شخص با استعداد
allotropy استعداد تغییر و تبدیل
differential aptitude tests ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
talent for musics استعداد یا ذوق موسیقی
effective strength استعداد رزمی موثر
fabllibility استعداد خطا کردن
accountable strength استعداد قابل توجه
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
able با استعداد صلاحیت دار
versatile دارای استعداد و ذوق
level of strength میزان استعداد رزمی
gift استعداد پیشکش کردن
potentialize دارای استعداد کردن
gift دارای استعداد کردن
gifts استعداد پیشکش کردن
natural مسلم استعداد ذاتی
naturals مسلم استعداد ذاتی
habiliment جامه استعداد فکری
knack صدای شلاق استعداد
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
potentially با داشتن استعداد نهانی
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
potentiality عاملیت بالفعل استعداد نهانی
means end capacity استعداد درک وسیله- هدف
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
strength قدرت رزمی استعداد نفری
edacity استعداد خوردن شکم پرستی
self rating تعیین میزان استعداد خود
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
rhymester شاعربی استعداد وکم مایه
potentialities عاملیت بالفعل استعداد نهانی
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
potential دارای استعداد نهانی پتانسیل
they are individ different تک تک با هم فرق دارند
within living memory به یاد دارند
it is g. believed that... عموماعقیده دارند که ....
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment جدول استعداد مجاز زمان صلح
they are at war with japan باژاپن جنگ دارند
they differ materially تفاوت کلی با هم دارند
minimus از چندتن که یک نام دارند
Walls are ears. <proverb> دیوارها گوش دارند .
conifers که میوه مخروطی دارند
conifer که میوه مخروطی دارند
they differ in kind جنساباهم فرق دارند
they itch for a fight کرم جنگیدن دارند
diclinous درختانی که نر وماده دارند
They have had their differences for a long time . مدنتهااست با هم اختلاف دارند
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
The courts have unlimited jurisdiction. دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
ledger bait که دریک جا روی نگاه دارند
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
The apples are bruised . سیبها لک زده ( لکه دارند )
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
The days are getting shorter now . روزها دارند کوتاه می شوند
the run of the hills is east تپه ها سوی خاورامتداد دارند
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com