Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
narani seogi
ایستادن موازی پاها همعرض شانه
Other Matches
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
pyeonhi seogi
موازی ایستادن
carding brush
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
paralleled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
leg room
جا برای پاها
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
flutter kick
حرکت شلاقی پاها در شنا
to stamp
[your feet]
با پاها محکم کوبیدن
[راه رفتن]
head to head
رقابت شانه به شانه
collects
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
stalder circle
چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
collecting
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
snapping
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snaps
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snapped
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snap
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
body stocking
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
shunted
موازی موازی فرعی
shunts
موازی موازی فرعی
shunt
موازی موازی فرعی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
chasse
نوعی حرکت با پاها بصورت یک پا روی زمین و یک پای دیگر روی هوا
to come to a stand
ایستادن
abye
ایستادن
to fetch up
ایستادن
seogi
ایستادن
aby
ایستادن
stand
ایستادن
ceasing
ایستادن
ceases
ایستادن
ceased
ایستادن
stopping
ایستادن
cease
ایستادن
abides
ایستادن
be under way
ایستادن
abided
ایستادن
to stand by
ایستادن
stopped
ایستادن
stops
ایستادن
stop
ایستادن
haktari seogi
ایستادن لک لک وار
heisoku daeh
ایستادن خبردار
team line up
به صف ایستادن تیم
kiba dachi
ایستادن سوارکارانه
standing room
جای ایستادن
lineup
به صف ایستادن تیم
haehiji daeh
ایستادن ازاد
To stand in a queue (line).
توی صف ایستادن
fudo dachi
محکم ایستادن
ap seogi
ایستادن معمولی
bail up
ایستادن دراختیارغارتگر
basophobia
هراس از ایستادن
stagnating
از جنبش ایستادن
stagnates
از جنبش ایستادن
stagnate
از جنبش ایستادن
draw up
سیخ ایستادن
stagnated
از جنبش ایستادن
hustings
جای ایستادن و
To come to a halt(standstI'll).
ازحرکت ایستادن.
hunker
سرپا ایستادن
queued
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queueing
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queues
در صف گذاشتن در صف ایستادن
to stand fast
محکم ایستادن
to come to a stop
ایستادن
[مهندسی]
to stand at gaze
خیره ایستادن
to stand behind
پشت سر ایستادن
lie off
دور ایستادن
shiko dachi
ایستادن دایرهای
queue
در صف گذاشتن در صف ایستادن
line up
به ترتیب ایستادن
outstand
بیشتر ایستادن
line-up
به ترتیب ایستادن
to stand in the gap
دررخنه ایستادن
line-ups
به ترتیب ایستادن
moa seogi
خبردار ایستادن
stance
طرز ایستادن درتوپزنی
stopping
ایستادن توقف کردن
line-ups
ردیف ایستادن تیم
line-up
ردیف ایستادن تیم
stops
ایستادن توقف کردن
anchor
ایستادن در دریا مهاری
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
stop
ایستادن توقف کردن
line up
ردیف ایستادن تیم
to stop
[doing something]
ایستادن
[از انجام کاری]
anchors
ایستادن در دریا مهاری
anchoring
ایستادن در دریا مهاری
stopped
ایستادن توقف کردن
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
to stand across the road
درمیان جاده ایستادن
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
koa seogi
ایستادن قلاب وار
To stand to attention.
خبر دار ایستادن
To stand like rock .
مانند کوه ایستادن
stances
طرز ایستادن درتوپزنی
beom seogi
گربه سان ایستادن
joo choo seogi
ایستادن اسب سواری
to stand by
ایستادن وتماشا کردن
zenkatsu dachi
ایستادن متمایل به جلو
stand up
روی پا ایستادن ایستاده
stand-up
روی پا ایستادن ایستاده
to kick ones heels
چشم براه ایستادن
to stand by one's promise
سر قول خود ایستادن
ground
محل ایستادن توپزن
to come to a
بحالت خبردار ایستادن
To keep ones word. To stand by ones promise .
سر قول خود ایستادن
sanchin dachi
ایستادن ساعت شنی
neko ashi dachi
ایستادن گربه سان
to stand one's ground
بر سر دلیل خود ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun.
سفت وسخت ایستادن
stopovers
در وسط راه ایستادن
to stick to one's word
سر قول خود ایستادن
stopover
در وسط راه ایستادن
abide by one's word
سر قول خود ایستادن
omoplate
شانه
shouldered
شانه
shouldering
شانه
shoulders
شانه
master slave manipulator
یک شانه
beater
شانه
pitchforks
شانه
pitchfork
شانه
combed
شانه
combing
شانه
boek bou
شانه
epaule
شانه
scapulas
شانه
harrower
شانه زن
comb
شانه
iekke
شانه ها
combings
دم شانه
shoulder
شانه
scapula
شانه
picket
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
toe stand
ایستادن ژیمناست روی نوک پا
to kick one's heels
چشم براه ایستادن منتظرایستادن
stance
طرز ایستادن در گوی زنی
float
شناور ساختن روی اب ایستادن
stances
طرز ایستادن در گوی زنی
stand
طرز یا محل ایستادن کمانگیر
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
peasde
روی دوپا ایستادن اسب
to stick to one's guns
پای کاری محکم ایستادن
bandae jireugi
ضربه دست موافق ایستادن
baro jireugi
ضربه دست مخالف ایستادن
to stand by oneself
روی پای خود ایستادن
pickets
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stationed
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
statgnate
از جنبش ایستادن گندیده شده
stations
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
away
خارج از نقطه ایستادن توپ زن
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
floated
شناور ساختن روی اب ایستادن
floats
شناور ساختن روی اب ایستادن
picketed
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
shouldered
شانه راه
curry
شانه یا قشوکردن
teazle
شانه چوپان
shouldering
شانه راه
teazle
شانه زدن
honeycombs
شانه عسل
curries
شانه یا قشوکردن
shoulder balance
بالانس شانه
shoulder
شانه راه
shoulders
شانه راه
teazel
شانه زدن
unkempt
شانه نکرده
verges
شانه نااستوار
verges
شانه راه
Comb ( brush ) your hair .
موهایت را شانه کن
teazels
شانه چوپان
shoulder blades
استخوان شانه
shoulder blade
استخوان شانه
heckling
شانه کردن
heckles
شانه کردن
teasels
شانه چوپان
heckled
شانه کردن
heckle
شانه کردن
honeycomb
شانه عسل
teasel
شانه چوپان
teazles
شانه چوپان
brushed
شانه خورده
cop-out
شانه خالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com