English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
alert station ایستگاه اعلام خطر
Other Matches
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
alerting service قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
station ایستگاه
stationed ایستگاه
stations ایستگاه
sited ایستگاه
site ایستگاه
sites ایستگاه
stand ایستگاه
control station ایستگاه کنترل
station master رئیس ایستگاه
bus stops ایستگاه اتوبوس
known datum point ایستگاه معلوم
stationmaster رئیس ایستگاه
space stations ایستگاه فضایی
substation ایستگاه فرعی
relay station ایستگاه رله
remote station ایستگاه دوردست
stand بساط ایستگاه
substation خرده ایستگاه
stationmasters رئیس ایستگاه
tracking stations ایستگاه ردیابی
wireless station ایستگاه بی سیم
wayside ایستگاه فرعی
air way station ایستگاه کنترل
tide station ایستگاه جزر و مد
bus stop ایستگاه اتوبوس
loading station ایستگاه بارگیری
tracking station ایستگاه ردیابی
ambulance station ایستگاه امبولانس
reading station ایستگاه خواندن
police station ایستگاه پلیس
ground position ایستگاه زمینی
relay station ایستگاه واسطه
upper terminal ایستگاه کوهستانی
enquiry station ایستگاه پرس و جو
client ایستگاه پردازشگر
stopped ایستگاه نقطه
clients ایستگاه پردازشگر
stopping ایستگاه نقطه
police stations ایستگاه پلیس
stops ایستگاه نقطه
broadcasting station ایستگاه رادیو
broadcast station ایستگاه فرستنده
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
railway station ایستگاه قطار
terminus ایستگاه نهایی
power stations ایستگاه مولدنیرو
station house ایستگاه کلانتری
power station ایستگاه مولدنیرو
REQUEST STOP ایستگاه درخواستی
traverse station ایستگاه پیمایش
exposure station ایستگاه هوایی
workstation ایستگاه کاری
cabstand ایستگاه درشکه
bus terminal ایستگاه اتوبوس
workstations ایستگاه کاری
bus bay ایستگاه اتوبوس
orienting station ایستگاه توجیه
terminuses ایستگاه نهایی
forward station ایستگاه جلو
weather stations ایستگاه هواشناسی
space platform ایستگاه فضایی
slave station ایستگاه فرعی
fuelling station ایستگاه سوختگیری
master station ایستگاه اصلی
master station شاه ایستگاه
height of site ارتفاع ایستگاه
control cubicle ایستگاه فرمان
base end station ایستگاه عقب
coast station ایستگاه ساحلی
weather station ایستگاه هواشناسی
space station ایستگاه فضایی
stop ایستگاه نقطه
climatological station ایستگاه هواشناسی
How many stops are there to ... ? چند ایستگاه تا ... هست؟
remote station ایستگاه دور دست
fire station ایستگاه اتش نشانی
station house ایستگاه راه اهن
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
Where is the bus stop? ایستگاه اتوبوس کجاست؟
exposure station ایستگاه عکاسی هوایی
weather stations ایستگاه هوا شناسی
remote station ایستگاه راه دور
firehouse ایستگاه اتش نشانی
weather station ایستگاه هوا شناسی
fire stations ایستگاه اتش نشانی
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
net control ایستگاه کنترل شبکه
rawinsonde ایستگاه راوین سوند
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
professional workstation ایستگاه کار حرفهای
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
station ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
stops متوقف کردن ایستگاه
stopped متوقف کردن ایستگاه
base line end station ایستگاه انتهایی خط مبنا
railway station ایستگاه راه اهن
stop متوقف کردن ایستگاه
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
pr etrol filling station ایستگاه پمپ بنزین
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
trig point ایستگاه مثلث بندی
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
lay by جایگاه ایست ایستگاه
lay-by جایگاه ایست ایستگاه
lay-bys جایگاه ایست ایستگاه
rain gauge station ایستگاه باران سنجی
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
alert station ایستگاه اماده باش
way station ایستگاه رله مخابراتی
stopping متوقف کردن ایستگاه
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
central railway station ایستگاه مرکزی راه اهن
relays ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relayed ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
International Space Station [ISS] ایستگاه فضایی بین المللی
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
platform سکوی ایستگاه راه آهن
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
How far is the bus stop ? تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
uplink خط ارسال از ایستگاه زمینی به ماهواره
client based application برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
We rushed ( hurried ) back to the train station. با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
track [American E] سکوی ایستگاه راه آهن
forward air control post ایستگاه کنترل هوایی جلو
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
service stations ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
Where is the nearest underground station? نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
acknowledgement اعلام
acknowledgements اعلام
acknowledgments اعلام
enouncement اعلام
annunciator اعلام گر
proclamations اعلام
proclamation اعلام
enunciation اعلام
promulgator اعلام
intimations اعلام
intimation اعلام
declaration اعلام
promulgation اعلام
Annunciation اعلام
meld اعلام
notification اعلام
indigitation اعلام
declarations اعلام
predication اعلام
indiction اعلام
secondary وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
to pull out از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
stuck beacon ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
screening elevation زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
outstation ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
depots ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
acknowledgement of receipt اعلام وصول
declaration اعلامیه اعلام
acknowledgment اعلام وصول
blazer اعلام کننده
blazers اعلام کننده
declarations اعلامیه اعلام
promulge اعلام کردن
disclosed اعلام شده
promulgation اعلام دارنده
advice of fate اعلام وضعیت
advising bank اعلام میکند
statements اعلام کردن
statement اعلام کردن
blazon اعلام کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com