English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
The fire is fit to roast the meat. این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
Other Matches
grill گوشت کباب کن
grilling گوشت کباب کن
grills گوشت کباب کن
carbonado قطعه گوشت کباب کرده
gridiron اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
fair weather مناسب برای
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
winterish مناسب برای زمستان
skiable مناسب برای اسکی
running مناسب برای مسابقه دو
suitable for children مناسب برای بچه ها
airworthy مناسب برای پرواز
airworthiness مناسب برای پرواز
cantabile مناسب برای اواز
in pride of grease مناسب برای کشتن
fencible مناسب برای نرده کشی
roadworthy مناسب برای بکاربردن درجاده ها
readying مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies مناسب برای استفاده از یا فروش .
readied مناسب برای استفاده از یا فروش .
gressorial مناسب برای راه رفتن
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
offices مناسب برای استفاده در شرکت
office مناسب برای استفاده در شرکت
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
ready مناسب برای استفاده از یا فروش .
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
lyrical مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
sawtimber الوار مناسب برای اره کشی
He's not suited for a doctor. او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
fair drawing طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
broiled کباب کردن
broil [American] کباب کردن
cook out [American] کباب کردن
broils کباب کردن
grill کباب کردن
roasted کباب کردن
roasts کباب کردن
broil کباب کردن
grids کباب کردن
barbecue کباب کردن
grid کباب کردن
roast کباب کردن
carbonado کباب کردن
broiling کباب کردن
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
bug taper ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slot منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
amphimictic مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
slotting منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slots منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
beef cattle گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
To torment ( girll ) someone . کسی را کباب کردن
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
fits units with ... connection مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
grill روی سیخ یا انبر کباب کردن
grilling روی سیخ یا انبر کباب کردن
grills روی سیخ یا انبر کباب کردن
rotisserie چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
salami گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
barbecues بریان کردن کباب کردن
barbecue بریان کردن کباب کردن
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
enumerated type فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
pomace گوشت سیب گوشت میوه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
marinade [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
marinating ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinates ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinated ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinate ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
club steak قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
tailor مناسب کردن
indispose نا مناسب کردن
tailors مناسب کردن
fry سرخ کردن [گوشت]
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
tenderises ترد کردن خواباندن گوشت
tenderised ترد کردن خواباندن گوشت
tenderising ترد کردن خواباندن گوشت
tenderize ترد کردن خواباندن گوشت
tenderizes ترد کردن خواباندن گوشت
tenderizing ترد کردن خواباندن گوشت
tenderized ترد کردن خواباندن گوشت
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
correspound مناسب بودن مکاتبه کردن
suit منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suits منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suited منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
slice تیغه گوشت بری قاش کردن
slices تیغه گوشت بری قاش کردن
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
adapting تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
modifies اصلاح کردن مناسب کردن
modify اصلاح کردن مناسب کردن
modifying اصلاح کردن مناسب کردن
kebab کباب
barbecue کباب
kabob کباب
shashlik کباب
shaslik کباب
barbecues کباب
droppings کباب
kebabs کباب
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
spits سیخ کباب
spit سیخ کباب
stew تاس کباب
stewed تاس کباب
stewing تاس کباب
skewered سیخ کباب
skewers سیخ کباب
irish stew طاس کباب
skewering سیخ کباب
stews تاس کباب
Pity melted my heart . دلم کباب شد
skewer سیخ کباب
skewered بسیخ کباب زدن
skewers بسیخ کباب زدن
roasting jack سیخ کباب گردنده
skewer بسیخ کباب زدن
skewering بسیخ کباب زدن
stewpan قابلمه تاس کباب پزی
skewer هر چیزی شبیه سیخ کباب
barbecued کباب شده روی منقل
He intended to do good but was put to torture . <proverb> آمد ثواب کند کباب شد .
skewering هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewered هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
spitchc کباب مار ماهی قاش کرده
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
barbecued chicken مرغ کباب شده روی منقل
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
skewers سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewered سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
skewer سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
turnspit اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com