Dictiornary-Farsi | این آینه خیلی مات است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
This mirror is very dull .	این آینه خیلی مات است


Other Matches

lamp reflector	آینه نورافکن
kern	تنظیم فضای بین جفت حرفهایی تا نزدیکتر بهم به نظر آینه
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
in large quantities	خیلی خیلی
far and away	خیلی
for long	خیلی
to a large extent	خیلی
dumpiness	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
not a few	خیلی ها
very little	خیلی کم
routh	خیلی
ten	خیلی
very	خیلی
many	خیلی
damn	خیلی
dammit	خیلی
highly	خیلی
copious	خیلی
villainous	خیلی بد
as good as	خیلی خوب
hand and glove	خیلی صمیمی
far and away	خیلی دور
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
jolly	بذله گو خیلی
far off	خیلی دور
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
extreme	خیلی زیاد
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
pluperfect	خیلی عالی
by leaps and bounds	خیلی تند
precise	خیلی دقیق
at most	خیلی باشد
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
benedicite	خیلی خوب
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
far	زیاد خیلی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
corking	خیلی زیبا
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
before you can say knife	خیلی زود
too tough	خیلی سفت
piping hot	خیلی داغ
pitch-black	خیلی سیاه
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
dead slow	خیلی اهسته
pitch black	خیلی سیاه
as stiff as a poker	خیلی خشک
hand and glove	خیلی نزدیک
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
ritzy	خیلی شیک
raff	خیلی زیاد
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
overstrung	خیلی حساس
bone dry	خیلی خشک
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
very light	خیلی سبک
rotundily	چاقی خیلی
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
toploftiness	خیلی متکبر
superrabundant	خیلی زیاد
ultraconservative	خیلی محتاط
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
number one	خیلی خوب
He is a loose card .	خیلی ول است
in no time	خیلی زود
immensurable	خیلی قدیم
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
iam in bad	خیلی محتاجم
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
hand in glove	خیلی نزدیک
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
it is very easily done	خیلی به اسانی
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
hand in glove	خیلی صمیمی
Neanderthal	خیلی کهنه
decrepit	خیلی پیر
Many thanks!	خیلی ممنون!
high	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
faraway	خیلی دور
highs	خیلی بزرگ
often	خیلی اوقات
quaint	خیلی فریف
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
really wicked	خیلی محشر
frequently	خیلی اوقات
really sick	خیلی محشر
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
infinitely	خیلی زیاد
whopping	خیلی بزرگ
immediate	خیلی فوری
superabundant	خیلی زیاد
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
parlous	خیلی مهیب
fortissimo	خیلی بلند
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
open and shut	خیلی سهل
exceeding	خیلی زیاد
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extras	بسیار خیلی
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
open-and-shut	خیلی سهل
once in the blue moon	خیلی بندرت
stentorian	خیلی بلند
seldom	خیلی کم ندرتا
whacking	خیلی بزرگ
well	خیلی خوب
raucous	خیلی نامرتب
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
giantess	زن خیلی قدبلند
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
lots	خیلی زیاد
wells	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
wicked <adj.>	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد
cool <adj.>	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
confidential	خیلی محرمانه
mammoth task	وظیفه خیلی بزرگ
She is extremly restive.	خیلی بی تابی می کند
His manners are free and easy.	خیلی خودمانی است
I see very little of her .	خیلی کم اورامی بینم
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
He is loaded.	خیلی خر پول است
We get along splendidly(fine)	خیلی با هم جور هستیم
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
ultra	خیلی متعصب مافوق
very high	ارتفاع خیلی بالا
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
very long	برد خیلی زیاد
far cry from <idiom>	[خیلی فرق داره با]
very many book	کتابهای خیلی زیاد
very short	برد خیلی کوتاه
very short	شعاع عمل خیلی کم
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
aquamarine <adj.> <noun>	آبی خیلی روشن
ultramodern	خیلی جدید متجدد
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
nutty as a fruitcake <idiom>	خیلی دیوانه وابله
mind one's P's and Q's <idiom>	خیلی دقیق به رفتاروگفتار
(in) up to the chin <idiom>	خیلی مشغول با کسی