Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
Other Matches
There isnt much food in the house.
زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
clara
هدف موجود نیست
NO VACANCIES
اتاق خالی موجود نیست.
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
virtual
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
NO VACANCIES
جا نداریم.
no hurry
شتاب نداریم
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
voluntary manslaughter
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
we have no more bread
دیگر نان نداریم
We bear no relationship to each other .
باهم نسبتی نداریم
we intend no harm
قصد ازار نداریم
there is no room fo rlazy boys
جا برای بچههای تنبل نداریم
We have nothing in common .
با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
we are now quits
اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
We are quits. We are even.
دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
We have no vacant position ( opening ) in this company .
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
We have problems of our own.
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
available
موجود
bound
موجود
on hand
موجود
existing
موجود
extant
موجود
entities
موجود
life
موجود
lives
موجود
disposal
موجود
entity
موجود
going
موجود
existent
موجود
handier
موجود
stocked
موجود
stock
موجود
to the fore
موجود
handy
موجود
in store
موجود
handiest
موجود
inesse
موجود
existing circumstances
شرایط موجود
presenting
موجود اماده
ready money
پول موجود
presented
موجود اماده
fleet in being
ناوگان موجود
present
موجود اماده
gremlin
موجود وهمی
thing
لباس موجود
status quo
وضع موجود
wight
موجود زنده
inexistent
غیر موجود
real
واقعی موجود
effective strength
استعدادرزمی موجود
gremlins
موجود وهمی
presents
موجود اماده
available balance
مانده موجود
spot goods
کالاهای موجود
to have in stock
موجود داشتن
availability
موجود بودن
biotype
موجود همزیست
to be there
موجود بودن
available goods
کالاهای موجود
records available
اطلاعات موجود
nonentity
چیز غیر موجود
uric
موجود در ادرار پیشابی
undertone
ته صدا موجود در زمینه
polyembryony
موجود چند جنینی
microorganism
موجود ذره بینی
stock accounting
حساب کالاهای موجود
undertones
ته صدا موجود در زمینه
supermen
موجود مافوق انسان
virtual
موجود بالقوه تقدیری
nonentities
چیز غیر موجود
preexistent
ازلیت موجود از قبل
The root of exisiting differences.
ریشه اختلافات موجود
microorganisms
موجود ذره بینی
superman
موجود مافوق انسان
being
موجود زنده شخصیت
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
organism
ترکیب موجود زنده
extant
نسخهء موجود و باقی
organisms
ترکیب موجود زنده
available supply rate
نواخت اماد موجود
all available
تمام توپخانه موجود
dermatome
قسمت خارجی یک موجود
anaerobe
موجود غیر هوازی
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
freeing
موجود در دیسک یا حافظه
biogenic
موجد موجود زنده
on hand
وسایل موجود درانبار
back order
اماد غیر موجود
built in
موجود در داخل چیزی
hemophile
موجود خون دوست
free
موجود در دیسک یا حافظه
freed
موجود در دیسک یا حافظه
frees
موجود در دیسک یا حافظه
satyrs
موجود نیمه انسان ونیمه بز
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
taxis
واکنش موجود زنده در برابرگرایش
satyr
موجود نیمه انسان ونیمه بز
solute
جسم حل شده موجود در محلول
humidity
میزان بخار اب موجود درهوا
avaiiability
موجود بودن بدرد خوردن
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
ubiquitous
همه جا حاضر موجود درهمه جا
latent
اضافه ازفرفیت بار موجود
humus
موار الی موجود در خاک
hydrotaxis
واکنش موجود زنده نسبت به اب
banshee
موجود وهمی بشکل روح
menu
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menus
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
ammunition available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops
مهمات موجود در دست یگانها
symbiont
موجود زنده اجتمای یا همزی
moisture content
درصد رطوبت موجود در خاک
banshees
موجود وهمی بشکل روح
armament
جنگ افزار موجود روی وسیله
armaments
جنگ افزار موجود روی وسیله
zapping
حذف داده موجود در فضای کاری
sylph
روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
zap
حذف داده موجود در فضای کاری
backgrounds
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
intravenously
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
zapped
حذف داده موجود در فضای کاری
intravenous
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
addressability
کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
radicalism
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
preexist
ازلی بودن قبلا موجود شدن
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
set up
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
abiogenesis
ایجاد موجود زنده از موادبی جان
nucleon
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
keratin
ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
zaps
حذف داده موجود در فضای کاری
net storage
انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
aprFs-ski
فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
gamodeme
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
resource
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
delivery forecast
پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
staged crews
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
fix
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
terpene
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
prtsc
کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
fixes
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
parabiosis
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
insertion loss
توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
analog
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
stenotherm
موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
analog
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
geneva stop
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
set up
برنامهای که به کاربر در تشخیص کامپیوتر یا نرم افزار موجود کمک میکند
shared
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
analogue
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
spellcheck
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com