Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
The position is over his head . he cannot cope with it .
این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
Other Matches
oxford bags
شلوار خیلی گشاد
oxbags
شلوار خیلی گشاد
straddled
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
To walk with ones feet wide apart.
گشاد گشاد راه رفتن
capability
توانائی
abilities
توانائی
mightily
با توانائی
mightiness
توانائی
means
توانائی درامد
powerlessness
عدم توانائی
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
over one's head
<idiom>
خیلی سخت برای درک
near collision
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
lockets
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
This position is much too small for me .
این سمت برای من خیلی کوچک است
beside one's self
<idiom>
خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
for peanuts
[and for chicken feed]
<idiom>
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
Many thanks for the sympathy shown to us
[on the passing of our father]
.
خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما
[بخاطر فوت پدرمان]
.
for next to nothing
<idiom>
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
micronutrient
ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
He was too quick for her and jinked away every time.
او
[مرد]
برای او
[زن]
خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او
[زن]
در می رفت.
processor
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
frictional unemployment
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
looser
گشاد
broadest
گشاد
broad
گشاد
loose fitting
گشاد
broader
گشاد
loose-fitting
گشاد
wide
گشاد
wider
گشاد
widest
گشاد
loosest
گشاد
reamer
گشاد کن
straddle
گشاد با زی
loose
گشاد
straddles
گشاد با زی
straddled
گشاد با زی
stretchier
گشاد شونده
wide mouthed
دهن گشاد
stretchy
گشاد شونده
straddle
گشاد نشستن
slip-ons
لباس گشاد
slip on
لباس گشاد
reaming
گشاد کردن
straddled
گشاد نشستن
straddles
گشاد نشستن
stretchiest
گشاد شونده
dilating
گشاد کردن
dilates
گشاد کردن
bigmouthed
دهن گشاد
dilatant
گشاد شونده
slopping
شلوار گشاد
slopped
شلوار گشاد
slop
شلوار گشاد
bell mouthed
دهن گشاد
ream
گشاد کردن
dilate
گشاد کردن
pajamas
شلوار گشاد
spacious
جامع گشاد
jars
شیشه دهن گشاد
jars
کوزه دهن گشاد
mason jar
کوزه دهن گشاد
jarred
شیشه دهن گشاد
astraddle
دارای پای گشاد
jar
کوزه دهن گشاد
mother hubbard
لباس گشاد زنانه
jarred
کوزه دهن گشاد
slack
کساد کردن گشاد
sacked
پیراهن گشاد و کوتاه
capacious
گنجایش دار گشاد
robes
لباس بلند و گشاد
robe
لباس بلند و گشاد
varix variously
سیاهرگ گشاد شده
blouse
پیراهن یاجامه گشاد
varicosity
گشاد شدگی سیاهرگ
blouses
پیراهن یاجامه گشاد
carboy
تنگ دهن گشاد
Wellington
چکمه دهان گشاد
to let out
افشاکردن گشاد کردن
slackest
کساد کردن گشاد
slacks
کساد کردن گشاد
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
clump block
قرقره دهان گشاد
wide-eyed
دارای چشم گشاد
wide eyed
دارای چشم گشاد
sack
پیراهن گشاد و کوتاه
dalmatic
خرقه استین گشاد
jar
شیشه دهن گشاد
sacks
پیراهن گشاد و کوتاه
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
risked
گشاد بازی بخطر انداختن
risks
گشاد بازی بخطر انداختن
To spend recklessly ( prodigally ) .
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
risking
گشاد بازی بخطر انداختن
To widen a road .
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
carronade
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
emergency
خیلی خیلی فوری
emergencies
خیلی خیلی فوری
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
krater
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
raglan
پالتو استین گشاد سبک و فراخ
rochet
جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
bloomer
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
chimere
خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
slopped
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
bays
دهانه خلیج دهانه گشاد
baying
دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed
دهانه خلیج دهانه گشاد
bay
دهانه خلیج دهانه گشاد
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
far and away
خیلی
abysmal
<adj.>
خیلی بد
copious
خیلی
routh
خیلی
damn
خیلی
for long
خیلی
dammit
خیلی
highly
خیلی
many
خیلی
in large quantities
خیلی خیلی
very
خیلی
ten
خیلی
very little
خیلی کم
dumpiness
خیلی
villainous
خیلی بد
not a few
خیلی ها
to a large extent
خیلی
primely
خیلی خوب
precisian
خیلی دقیق
wicked
<adj.>
خیلی خوب
raucous
خیلی نامرتب
very light
خیلی سبک
open and shut
خیلی سهل
seldom
خیلی کم ندرتا
pluperfect
خیلی عالی
faraway
خیلی دور
open-and-shut
خیلی سهل
parlous
خیلی مهیب
extreme
خیلی زیاد
very good
خیلی خوب
pitch-black
خیلی سیاه
precise
خیلی دقیق
wells
خیلی خوب
not so hot
<idiom>
نه خیلی خوب
overstrung
خیلی حساس
really wicked
خیلی محشر
oftentimes
خیلی اوقات
well
خیلی خوب
goody goody
خیلی خوب
jolly
بذله گو خیلی
pixilated
خیلی حساس
pianissmo
خیلی نرم
goody-goodies
خیلی خوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com