English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The dilemma has no simple answers. این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
Other Matches
box camera دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
box cameras دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
predicaments مخمصه
predicament مخمصه
entoil گرفتار مخمصه کردن
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
flicker free ی ندارد
he is not of that stamp را ندارد
there is no limit to it حد ندارد
there is no style about her ندارد
it does not weigh with me ندارد
no object اهمیت ندارد
it is of no weight قدرواهمیتی ندارد
it is well enough عیبی ندارد
it lacks soul روح ندارد
he has no excuse what عذری ندارد
dont mention it اهمیت ندارد
hadn't ندارد نبایستی
no matter اهمیت ندارد
he has an a. to grind غرضی ندارد
it is nothing out of the way غرابتی ندارد
he has no manners اداب ندارد
he hasno notion of going سر رفتن ندارد
he has nothing of his own چیزی ندارد
he is out of huomor دماغ ندارد
he has nostomach for the fight سر دعوا ندارد
his hat cover his fanily هیچکس را ندارد
it does not matter اهمیت ندارد
he has no temperature to day امروز تب ندارد
it is a soft snap کاری ندارد
it is nothing new تازگی ندارد
there is no limit to it اندازه ندارد
No problem at all. It is quite all right . مانعی ندارد
It is no trouble at all. زحمتی ندارد
Nothing is quite impossible. کارنشد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . عیب ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . مقصودی ندارد
Don’t mention it. قابلی ندارد.
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he hasno notion of going خیال رفتن ندارد
he hasno notion of going میل رفتن ندارد
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
he is at a loose end کار معینی ندارد
he is indisposed to go میل برفتن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . ربطی به موضوع ندارد
irons in the fire <idiom> وقت سرخاراندن ندارد
many hands make light work <proverb> یک دست صدا ندارد
h does not w.much چندان وزنی ندارد
That's not so! این حقیقت ندارد!
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
crying is useless گریه سودی ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
That is quitw O. K. That is fine. هیج اشکالی ندارد
She never gets any gratitude . دستش نمک ندارد
he is nothing to me بتمن خویشی ندارد
He cant stand the sight of us. چشم ندارد ما را ببیند
it is of little worth چندان ارزشی ندارد
it is of no importance هیچ اهمیت ندارد
it is of no moment هیچ اهمیت ندارد
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
it matters little چندان اهمیت ندارد
that in nothing to me برای من اهمیتی ندارد
there is no exception to that rule ان قانون استثناء ندارد
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
There is nothing to be ashamed lf . ( اینکار ) خجالت ندارد
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
it is indifferent to me برای من چه اهمیتی ندارد
it takes two to tango <idiom> [یک دست صدا ندارد]
Nothing is impossible . کار نشد ندارد
he is short of hands کارگر کافی ندارد
he means well قصد بدی ندارد
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger دستش یک انگشت ندارد
his intentions are good خیال بدی ندارد
it differs nothing from هیچ فرقی با .....ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. صورت خوشی ندارد
it is allup with him دیگر امیدی ندارد
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
there is no reason هیچ دلیل ندارد
domains برنامهای که حق کپی ندارد
infinite حلقهای که خروج ندارد.
domain برنامهای که حق کپی ندارد
It is pointless for her to come here . موضوع ندارد اینجا بیاید
they are of no historical هیچ اهمیت تاریخی ندارد
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
you are welcome کاری نکردم اهمیت ندارد
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
His knowledge has no limits. دانش اوحد واندازه ای ندارد
there is no precedent for this این چیز سابقه ندارد
there is no p of his going رفتن وی هیچ امکان ندارد
there is no occasion for fear ترس هیچ مورد ندارد
that is nothing like it هیچ شباهتی بدان ندارد
null رشتهای که هیچ حرفی ندارد
it is of no use talking سخن گفتن سودی ندارد
His greed knows no limits. حرص وطمع اش اندازه ندارد
His remarks are unfounded. حرفهایش پایه واساسی ندارد
out of one's element <idiom> جایی که به شخص تعلق ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
A logical remark has no answer. <proverb> یرف یساب جواب ندارد .
The full man does not understand a hungry one . <proverb> سیر از گرسنه خبر ندارد .
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
The very idea ! معنی ندارد ! ( قبیح است )
It is in the bag . It is a dead cert. ردخورد ندارد (حتمی است )
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
He is unpredicateble. He acts haphazardly. کارش حساب وکتابی ندارد
It isn't anything like her. او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
My French is not up to much. فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
he has no friends او هیچ دوست و اشنایی ندارد
from immemorial times اززمانی که کسی بیاد ندارد
There is nothing wrong with it. این هیچ ایرادی ندارد.
it is not worth my while نمیارزد برای من ارزش ندارد
it boots not to complain گله گذاری سودی ندارد
it is immaterial ناچیز است اهمیت ندارد
it does not matter عیب ندارد چیزی نیست
e. wear پارچه ایی که مرگ ندارد
confession and avoidance باط ندارد و اثرش به سوداوست
netblock ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
he does nothing but talk کاری جزحرف زدن ندارد
Your proposal has little practical value . پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
neither fish nor fowl <idiom> چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
It doesnt make any difference to me . برای من فرقی نمی کند (ندارد)
linear برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
There is no disagreement among us. اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
It is a case of tit for tat . چیزی که عوض داد گله ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless. بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
There is no harm in trying. امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
monogamist مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
they call him mister یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
no address operation دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
the interest of it is gone دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
singleton ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
it is not pervious to reasonov بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
He hasn't had much of an appetite lately. به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
He is in a bad way (poor circumstances). وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
outpensioner کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
There is no argument about that. حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
indeterminate vowel حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
gentleman at large کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
There is no reason to do something دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
There is nothing to it . هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
These statistics speak for themselves. این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
There's no danger of that happening again. خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
It is no use crying over spilt milk . <proverb> بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
He has not a penny to bless himself with . <proverb> یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند.
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
homespun ساده
simplex ساده
simpleminded ساده دل
unsophisticated ساده
idiot ساده
idiots ساده
simpler ساده
good-humored ساده دل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com