Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
I tell you this in all seriousness.
این موضوع ؟ ؟ کاملا"جدی می گویم
The football players are warming up before the game ( match) .
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
That's quite another matter.
این که کاملا موضوع دیگری است.
Other Matches
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
partitur
کاملا
utterly
کاملا
sound
کاملا
completely
<adv.>
کاملا
purely
کاملا"
jam-packed
کاملا پر
entirely
کاملا
all around
کاملا
spanking
کاملا
spankings
کاملا
de-
کاملا
brand new
کاملا نو
in its entirety
کاملا
absolutely
کاملا"
to a t
کاملا
perfectly
کاملا"
smacked
کاملا
to the full
کاملا
open and shut
کاملا
open-and-shut
کاملا
to perfection
کاملا
to the quick
کاملا
smack
کاملا
richly
کاملا"
thoroughly
کاملا"
whole hog
کاملا
absolutely dry
کاملا
to a turn
کاملا
replete
کاملا پر
smacks
کاملا
exactly
کاملا
stone deaf
کاملا کر
well
<adv.>
کاملا
comprehensive
<adv.>
کاملا
intoto
کاملا
thru
کاملا
totally
کاملا
absolutely
<adv.>
کاملا
by all means
<adv.>
کاملا
wholly
کاملا
fully
کاملا
in full
کاملا
hand and foot
کاملا
teetotally
کاملا
definitely
<adv.>
کاملا
sounds
کاملا
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
کاملا
partitura
کاملا
to its full extent
<adv.>
کاملا
altogether
کاملا
soundest
کاملا
sounded
کاملا
root and branch
کاملا
sopping
کاملا
quite
کاملا
egregiously
کاملا
scot ant lot
کاملا
full-suspension
<adj.>
کاملا معلق
wide-awake
کاملا بیدار
dead center
<idiom>
کاملا وسط
dead even
کاملا مساوی
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
to a T
<idiom>
کاملا،دقیقا
come full circle
<idiom>
کاملا برعکس
head over heels
<idiom>
کاملا ،عمیقا
identical
کاملا" برابر
outrightly
کاملا بیدرنگ
outright
کاملا بیدرنگ
close-up
کاملا افراشته
close-ups
کاملا افراشته
fit like a glove
<idiom>
کاملا مناسب
wide awake
کاملا بیدار
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
fully automatic
کاملا" خودکار
heavily armed
کاملا مسلح
broad a wake
کاملا بیدار
span new
کاملا تازه
stone blind
کاملا کور
stone broke
کاملا ورشکست
armed to the teeth
کاملا` مسلح
absolute dry
کاملا" خشک
close up
کاملا افراشته
point device
کاملا راست
full duplex
کاملا" دو رشتهای
full duplex
کاملا دو رشتهای
full blown
کاملا افراشته
for all the world like
کاملا` شبیه
fitting allowance
کاملا" اندازه
inextenso
کاملا بلند
evolute
کاملا روییده
perfectly elastic
کاملا با کشش
down to the ground
ازهرحیث کاملا
zonked
کاملا خسته
four-square
کاملا مربع
chock-a-block
کاملا کشیده
air dry
کاملا خشک
chock-a-block
کاملا افراشته
bang on
کاملا درستوصحیح
quite seriously
<adv.>
کاملا جدی
kaput
کاملا شک ست خورده
due
درست کاملا"
in all seriousness
<adv.>
کاملا جدی
in perfect trim
کاملا اراسته یا اماده
birthday suit
<idiom>
کاملا لخت وبرهنه
brand new
<idiom>
کاملا تازه وجدید
full duplex channel
مجرای کاملا دو رشتهای
In perfect condition (shape).
کاملا" صحیح وسالم
It was a complete surprise to me .
کاملا" غافلگیر شدم
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
wide
پرت کاملا باز
rout
کاملا شکست دادن
widest
پرت کاملا باز
perfectly elastic demand
تقاضای کاملا با کشش
perfectly elastic supply
عرضه کاملا با کشش
smashup
کاملا خرد شده
wear out
کاملا خسته کردن
routed
کاملا شکست دادن
routs
کاملا شکست دادن
ignoramuses
شخص کاملا بی سواد
ignoramus
شخص کاملا بی سواد
through
از اغاز تا انتها کاملا
wider
پرت کاملا باز
absorb
کاملا فرو بردن
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
perfectly inelastic demand
تقاضای کاملا بی کشش
he is the very moral
کاملا مانند است به
perfectly inelastic supply
عرضه کاملا بی کشش
utter
باعلی درجه کاملا
uttered
باعلی درجه کاملا
utters
باعلی درجه کاملا
well-done steak
استیک کاملا پخته
far cry
<idiom>
چیزی کاملا متفاوت
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
to be absolutely determined
کاملا مصمم بودن
That's quite enough.
اون کاملا کافیه.
a whole new ball game
<idiom>
یک ماجرای کاملا متفاوت
It's all over.
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
to wreck
کاملا خراب کردن
engrossed
کاملا اشغال شده
to eat somebody alive
کسی را کاملا شکست دادن
rub out
<idiom>
کاملا ویرا کردن ،کشتن
swear by
<idiom>
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
to eat somebody alive
بر کسی کاملا غلبه شدن
appressed
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
That's sheer madness.
کاری کاملا ابلهانه ای است.
unfledged
پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
fall over oneself
<idiom>
کاملا مشتاق انجام کاری
fit as a fiddle
<idiom>
روپا ،کاملا تندرست وسلامت
We know it for a fact that…
برایمان کاملا" معلوم است که ...
to compare apples and oranges
<idiom>
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
کاملا مسلم وقطعی است.
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
کاملا درست و بدون غلط
to knock somebody's socks off
<idiom>
<verb>
کسی را کاملا غافلگیر کردن
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected
کاملا درست و بدون غلط
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting
کاملا درست و بدون غلط
perfects
کاملا درست و بدون غلط
to bowl somebody over
<idiom>
<verb>
کسی را کاملا غافلگیر کردن
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
blasius flow
جریان کاملا لایهای تئوریکی
bright luster
صیقل کاری کاملا" براق
to blow somebody's mind
<idiom>
<verb>
کسی را کاملا غافلگیر کردن
I read through the letter.
من این نامه را کاملا میخوانم.
perfecting
ساختن چیزی که کاملا درست است
His jealousy is completely uncalled-for.
حسادت او
[مرد]
کاملا بی ربط است.
to be groomed in all finery
با جامه رسمی جشن کاملا آراستن
It is exact to hair.
مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
perfected
ساختن چیزی که کاملا درست است
He is well versed in business .
درامور با زرگانی کاملا" وارد است
This is a different thing altogether.
این کاملا" چیز دیگری است
much
خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
perfect
ساختن چیزی که کاملا درست است
It was a mere accident that we met.
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
perfects
ساختن چیزی که کاملا درست است
I agree with you completely.
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Well, duh!
[American English]
نه ! جدی می گی؟
[این که کاملا مشخص است]
wear out
<idiom>
پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
You can say that again.
من کاملا با چیزی که گفتی موافقم.
[اصطلاح]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com