Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
initiatory rites
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
Other Matches
initiatory
دخولی وابسته به ایین دخول
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
associative
انجمنی
sisteshood
انجمنی
associative stopage
انباره انجمنی
associative storage
انباره انجمنی
associative memory
حافظه انجمنی
associative processor
پردازنده انجمنی
associative variable
متغیر انجمنی
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
join a society
عضو انجمنی شدن
quadrumvirate
انجمنی مرکب از چهار تن
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
take the chair
ریاست انجمنی را دارا بودن
associative addressing
پردازندهای که از حافظه انجمنی استفاده میکند
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
content addressable addressing
پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
Internet
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
IETF
انجمنی که بخشی ای از TAB است و استانداردهای اینترنت را بیان میکند
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
Internet
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
ingoing
دخول
intromission
دخول
penetration
دخول
arrival
دخول
arrivals
دخول
admissions
دخول
entry
دخول
incoming
دخول
ingress
دخول
admitance
دخول
infare
دخول
admission
دخول
introit
دخول
introgression
دخول
intrusion
دخول
intrusions
دخول
entree
دخول
obtrusiveness
دخول ناخوانده
obtrusion
دخول ناخوانده
consummation of marriage
دخول در زناشویی
reentrance
دخول مجدد
entry point
نقطه دخول
watertight
مانع دخول اب
reebtry
دخول مجدد
entry condtion
شرط دخول
inlets
ورود دخول
admittance
ورود دخول
entry instruction
دستورالعمل دخول
entry plan
طرح دخول به سر پل
inlet
ورود دخول
impervious
مانع دخول
water tight
مانع دخول اب
accesses
اجازه دخول
accessing
اجازه دخول
inclusion
دخول شمول
entry side
جهت دخول
intrusiveness
دخول سرزده
ingress and egress
دخول و خروج
log in
دخول به سیستم
login
دخول به سیستم
log on
دخول به سیستم
key entry
دخول کلیدی
accessed
اجازه دخول
admitance
اجازهء دخول
intravasation
دخول ابگونهای در
accession
دخول پیشرفت
access
اجازه دخول
entering through
مجرای دخول
insinuation
دخول غیرمستقیم
enter
اجازه دخول دادن
entered
اجازه دخول دادن
tighter
مانع دخول هوا یا اب
let in
اجازه دخول دادن
tight
مانع دخول هوا یا اب
intrant
دخول رسمی وقانونی
keyboard enirv
دخول صفحه کلیدی
to let in
اجازه دخول دادن
enters
اجازه دخول دادن
tightest
مانع دخول هوا یا اب
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entrance
حق ورود دروازهء دخول
hilum
محل دخول رگ وپی
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
ingress
حق دخول اجازه ورود
inlet
خور راه دخول
inlets
خور راه دخول
passport
وسیله دخول کلید
passports
وسیله دخول کلید
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
mattriculation
دخول در دانشکده یادانشگاه
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
manhole
محل دخول استوانهای شکل
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
manholes
محل دخول استوانهای شکل
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
religion
ایین
celebrate
ایین
ceremonies
ایین
ordinance
ایین
ceremony
ایین
religions
ایین
celebrates
ایین
celebrating
ایین
ordinances
ایین
observandum
ایین
they act after their kind
به ایین
ordinace
ایین
doctrines
ایین
doctrine
ایین
ethic
ایین
reentry phase
مرحله دخول مجدد موشک درجو
tight
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
tighter
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tightest
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
intussusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
monumentally
به ایین یادگاری
Hinduism
ایین هندو
liturgies
ایین نماز
magianism
ایین مجوس
nuptial ceremonies
ایین عروسی
procedure
ایین دادرسی
Buddhism
ایین بودا
by-law
ایین نامه
brahminism
ایین برهمایی
brahmanism
ایین برهمنی
codes of practice
ایین نامه
codes of practice
ایین کار
code of practice
ایین نامه
stoicism
ایین رواقی
liturgy
ایین نماز
christianism
ایین مسیحیت
shintoism
ایین شینتو
interment
ایین تدفین
bylaws
ایین نامه
bylaw
ایین نامه
orthodox
درست ایین
agnosticism
ایین لاادری
jacobinism
ایین جاکوبین ها
prosodial
ایین عروضی
prosodiacal
ایین عروضی
ritual
ایین پرستش
ordinance
ایین نامه
bye-laws
ایین نامه
kantianism
ایین کانت
pythogoreanism
ایین فیثاغورث
by low
ایین نامه
monkery
ایین رهبانیت
byelaw
ایین نامه
by-laws
ایین نامه
bye-law
ایین نامه
parseeism
ایین زرتشتی
regulation
ایین نامه
monism
ایین وحدت
ordinances
ایین نامه
heathenism
ایین کفار
sacraments
ایین دینی
ceremonially
رسمابا ایین
Taoism
ایین تائو
Judaism
ایین یهود
sacrament
ایین دینی
method
ایین شیوه
doctrinaire
ایین گرای
apostasy
ترک ایین
epicurianism
ایین اپیکور
code of practice
ایین کار
control of access
ایین ورودی ها
zoroastrianism
ایین زرتشت
voodooism
ایین وودو
to unveil a statue
ایین گشایش
function
ایین رسمی
functioned
ایین رسمی
functions
ایین رسمی
manual
ایین نامه
cult
ایین دینی
etiquette
ایین معاشرت
methods
ایین شیوه
cults
ایین دینی
schnorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkels
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
obsequies
ایین تشیع جنازه
pacificism
ایین احتراز ازجنگ
liturgist
عالم در ایین نماز
draft regulation
طرح ایین نامه
he has no manners
ایین معاشرت نمیداند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com