English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (2 milliseconds)
English Persian
adventurously باجرات مخاطره طلبی
Other Matches
to a in باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
aventurous مخاطره طلب مخاطره امیز
great hearted باجرات
full hearted باجرات
gamy باجرات
courageous باجرات
spirited سرزنده باجرات
hold up <idiom> باجرات باقی ماندن
to a an under taking باجرات بکاری مبادرت کردن
to venture on an objection باجرات اعتراض به کسی کردن
militancy نزاع طلبی
abasement خواری طلبی
ambitiousness جاه طلبی
alarmism اشوب طلبی
pacifism صلح طلبی
expansionist توسعه طلبی
ambition جاه طلبی
ambitions جاه طلبی
defiance مبارزه طلبی
indolence راحت طلبی
authoritarianism قدرت طلبی
expansionism توسعه طلبی
bellicosity جنگ طلبی
combativeness مبارزه طلبی
monarchical سلطنت طلبی
secessionism تجزیه طلبی
royalism سلطنت طلبی
reformism اصلاح طلبی
nomadism اوارگی طلبی
monopolization انحصار طلبی
monopolism انحصار طلبی
meliorism بهبود طلبی
poriomania اوارگی طلبی
expandsionism توسعه طلبی
contentiousness نزاع طلبی
isolationism انزوا طلبی
opportunism فرصت طلبی
hedonism مکتب رفاه طلبی
gage مبارزه طلبی گروگذاشتن
pacifism ارامش طلبی صلحجویی
reformism تجدید نظر طلبی
agoraphobia مرض انزوا طلبی
Unbounded ambition. جاه طلبی بی حد واندازه
revisionism تجدید نظر طلبی
He is a man of leisure. مردراحت طلبی است
quarrelsomeness نزاع طلبی جنگجوئی
separatism تفکیک تجزیه طلبی
pacificism ارامش طلبی صلحجویی
anarchism هرج و مرج طلبی
feminism برابری طلبی زنان
He is an opportunist. آدم فرصت طلبی است
anarchistic وابسته به هرج و مرج طلبی
power politics سیاست جبر زور طلبی
quarelsomeness نزاع طلبی فتنه جوئی
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
he fell a v to his ambition قربانی جاه طلبی خودشد
secession تجزیه طلبی انشعاب حزبی
jeopardy مخاطره
risky پر مخاطره
riskiest پر مخاطره
risk مخاطره
death traps پر مخاطره
gadarene در مخاطره
death trap پر مخاطره
riskier پر مخاطره
venturous پر مخاطره
adventures مخاطره
risked مخاطره
menaces مخاطره
hazard مخاطره
risking مخاطره
menaced مخاطره
hazards مخاطره
menace مخاطره
risks مخاطره
peril مخاطره
perils مخاطره
hazarded مخاطره
hazarding مخاطره
adventure مخاطره
imperil در مخاطره انداختن
imperiled در مخاطره انداختن
riskful مخاطره امیز
riskiness مخاطره امیزی
endanger به مخاطره انداختن
safety hazard مخاطره ایمنی
perilous مخاطره امیز
adventurous مخاطره طلب
imperiling در مخاطره انداختن
endangers به مخاطره انداختن
venturesome مخاطره امیز
adventuress زن مخاطره طلب
risk به مخاطره انداختن
at all hazard با هر گونه مخاطره
adventures ماجرا مخاطره
risked به مخاطره انداختن
precarious <adj.> مخاطره آمیز
risking به مخاطره انداختن
risks به مخاطره انداختن
endangering به مخاطره انداختن
endangered به مخاطره انداختن
imperils در مخاطره انداختن
imperilled در مخاطره انداختن
imperilling در مخاطره انداختن
risks مخاطره ریسک خطر
ventured مخاطره معامله قماری
venture مخاطره معامله قماری
adventure تجارت مخاطره آمیز
ventures مخاطره معامله قماری
venturing مخاطره معامله قماری
risking مخاطره ریسک خطر
adventures تجارت مخاطره امیز
riskily بطور مخاطره امیز
perdue ماموریت مخاطره امیز
perdu ماموریت مخاطره امیز
hazardously بطور مخاطره امیز
risked مخاطره ریسک خطر
to run the hazard خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
to seek adventures مخاطره جویی کردن
to take مخاطره معامله قماری
risk مخاطره ریسک خطر
brinkmanship سیاست قبول مخاطره
venture capital سرمایه مخاطره امیز
radicalism روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
imperialism استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com