Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
to fall down the river
باجریان رودخانه حرکت کردن
Other Matches
live lining
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
faradization
معالجه باجریان برق
faradism
معالجه باجریان برق
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
to clean arives
رودخانه ایی را لاروبی کردن
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
rivers
رودخانه
river
رودخانه
glacier
رودخانه یخ
river line
خط رودخانه
rever
رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
river clay
گل رودخانه
river gravel
شن رودخانه
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
ostiary
دهانه رودخانه
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
alpheus
رب النوع رودخانه
by water
از راه رودخانه
low water
فروکش اب رودخانه
river bed
بستر رودخانه
an open river
رودخانه باز
river banks
ساحل رودخانه
bight
پیچ رودخانه
strands
لایه رودخانه
conferva
علف رودخانه
potamology
مبحث رودخانه ها
river trip
گردش رودخانه ای
strand
لایه رودخانه
stethe
ساحل رودخانه
river beds
بستر رودخانه
river trip
مسافرت رودخانه ای
river bank
ساحل رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
streams
رودخانه ابراهه
the river karoon
رودخانه کارون
riverward
بطرف رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
river line
خط ساحل رودخانه
along the river
درامتداد رودخانه
riparian
ساحل رودخانه زی
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
headwater
بالادست رودخانه
the karoon river
رودخانه کارون
upstream
بالای رودخانه
levee
کناره رودخانه
riverine
سواحل رودخانه
stream
رودخانه ابراهه
river profile
نیمرخ رودخانه
streamed
رودخانه ابراهه
euphrates
رودخانه فرات
water system
رودخانه و شعبات ان
head stream
سرچشمه رودخانه
riverbed
بستر رودخانه
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
move
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
moved
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
head water
بالای رودخانه بالارود
span
پل زدن روی رودخانه
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
spanned
پل زدن روی رودخانه
bank effect
اثر کناره رودخانه
spanning
پل زدن روی رودخانه
spans
پل زدن روی رودخانه
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
head water
قسمت بالادست رودخانه
keelboatman
کرجی بان رودخانه
keelboat
قایق پهن رودخانه
fluviatic
پیداشده رودخانه رودخانهای
fluvial
زیست کننده در رودخانه
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
styx
رودخانه عالم اسفل
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
levee
دیواره ساحلی رودخانه
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
naiad
حوری موجددریاچه رودخانه
chutes
شیب تند رودخانه
river bed level
تراز بستر رودخانه
upstream
مخالف جریان رودخانه
basin area
حوزه ابریز رودخانه
riparian
وابسته بکنار رودخانه
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
river basin
ابگیر یا حوضه رودخانه
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
bayou
شاخه فرعی رودخانه
riverain
ساکن ساحل رودخانه
chute
شیب تند رودخانه
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
basin
حوزه رودخانه ابگیر
upstream
بالادست جریان رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
basins
حوزه رودخانه ابگیر
larrup
سنگین حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
underway
در حال حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
range
سیر و حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
laziest
باکندی حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com