Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English
Persian
upset
باخت رقیب محبوب
upsets
باخت رقیب محبوب
upsetting
باخت رقیب محبوب
Other Matches
loss
باخت
defeat
باخت
defeated
باخت
defeating
باخت
defeats
باخت
tank
باخت عمدی
gambles
برد و باخت
gambled
برد و باخت
gamble
برد و باخت
lemon
باخت عمدی
lemons
باخت عمدی
sudden death
ناگهان باخت
sudden-death
ناگهان باخت
unbeatable
باخت ناپذیر
loss on points
باخت با امتیاز
the game is up
بازی باخت
win:i had twowins and onedefc
من دو بردداشتم و یک باخت
dump
باخت عمدی
i had twowins and onedefc
من دو برد داشتم و یک باخت
sweeting
محبوب
love some
محبوب
love less
نا محبوب
lief
محبوب
soul mate
محبوب
chary
محبوب
favourite
محبوب
popular
محبوب
beloved
محبوب
deary
محبوب
favorite
محبوب
gracioso
محبوب
dears
محبوب
dearest
محبوب
dearer
محبوب
dear
محبوب
cuddlesome
محبوب
honey
محبوب
favourites
محبوب
loveable
محبوب
favorites
محبوب
lovable
محبوب
darlings
محبوب
darling
محبوب
what is the score
حساب برد و باخت چقدراست
defaulting
غیبت بازیگر یا تیم و باخت
defaults
غیبت بازیگر یا تیم و باخت
default
غیبت بازیگر یا تیم و باخت
defaulted
غیبت بازیگر یا تیم و باخت
love object
شیئی محبوب
popularization
محبوب سازی
apple of the eye
محبوب نوردیده
belovedby ball
محبوب همه
finger horse
اسب محبوب
endearing
محبوب کننده
beloved of all
محبوب همه
loving
بامحبت محبوب
favorite
بازیگر یا تیم محبوب
pug
ادم محبوب فاحشه
pugs
ادم محبوب فاحشه
kitsch
محبوب ولی کم ارزش
ladykiller
مرد محبوب زنان
ladykillers
مرد محبوب زنان
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
sorehead
شخص کم فرفیت که در اثر باخت یا شکست عصبانی میشود
losing game
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
unrivaled
بی رقیب
rival
رقیب
competitor
رقیب
vier
رقیب
competitors
رقیب
unapproachable
بی رقیب
adversarial
رقیب
competitress
رقیب
corrival
رقیب
emulative
رقیب
opponents
رقیب
opponent
رقیب
rivaling
رقیب
rivalled
رقیب
rivals
رقیب
rivaled
رقیب
adversary
رقیب
rivalling
رقیب
adversaries
رقیب
inimitable
بی رقیب
incomparable
بی رقیب
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
vied
رقیب شدن
vies
رقیب شدن
outfoot
سریعتر از رقیب
vie
رقیب شدن
antagonists
رقیب دشمن
antagonist
رقیب دشمن
corrival
رقیب شدن
contained
جلو رقیب را گرفتن
outkick
تندتر از رقیب دویدن
underprice
قیمت کمتر از رقیب
contains
جلو رقیب را گرفتن
contain
جلو رقیب را گرفتن
immortalize rug
فرش جاودانی و بدون رقیب
one-upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
brush block
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
upped
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
up
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
let point
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
burn off
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
interlocking directorate
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com