Dictiornary-Farsi | باخط پیوند چسبانیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
hyphenate	باخط پیوند چسبانیدن
hyphenize	باخط پیوند چسبانیدن


Other Matches

linesman	موافب برخوردتوپ باخط
linesmen	موافب برخوردتوپ باخط
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
coapt	چسبانیدن
affix	چسبانیدن
affixed	چسبانیدن
affixes	چسبانیدن
affixing	چسبانیدن
lanes	مسیر که باخط کشی مشخص میشود
lane	مسیر که باخط کشی مشخص میشود
pin up	چسبانیدن اگهی
pin-up	چسبانیدن اگهی
pin-ups	چسبانیدن اگهی
accrete	بهم افزودن یا چسبانیدن
to check off	رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
bond	پیوند
unrelated	بی پیوند
associate	هم پیوند
associates	هم پیوند
associated	هم پیوند
nexus	پیوند
linkage	پیوند
connexion	پیوند
consociation	پیوند
anastomosis	پیوند
grafter	پیوند زن
graftage	پیوند
grafting	پیوند
imping	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
inosculation	رگ پیوند
ligature	خط پیوند
strapping	پیوند
linkages	پیوند
colligation	پیوند
hyphens	پیوند
graft	پیوند
zonule	پیوند
link	پیوند
transplantation	پیوند
synthesis	پیوند
grafted	پیوند
connection	پیوند
associating	هم پیوند
grafts	پیوند
bonding	پیوند
slur	پیوند
ligament	پیوند
ligaments	پیوند
slurred	پیوند
relation	پیوند
syntheses	پیوند
hyphen	پیوند
connexions	پیوند
merging	پیوند
slurring	پیوند
slurs	پیوند
hydrogen bond	پیوند هیدروژنی
graftage	پیوند زنی
defragmentation	پیوند تکه ها
heat affected zone	ناحیه پیوند
hyphenate	با خط پیوند نوشتن
triple bond	پیوند سه گانه
eye splice	پیوند چشمی
crossbreed	پیوند زدن
cross breeding	پیوند دوجنس
covalent bond	پیوند کووالانسی
communications link	پیوند مخابراتی
communication link	پیوند ارتباطی
cold link	پیوند دستی
cold link	پیوند سرد
chink grafting	پیوند غلافی
cut splice	پیوند میانی
data link	پیوند دادهای
equatorial bond	پیوند استوایی
engraft	پیوند زدن
mesalliance	پیوند ناجور
electrovalent bond	پیوند الکترووالانسی
dynamic link	پیوند پویا
doubly linked	با پیوند مضاعف
double bond	پیوند دوگانه
dative bond	پیوند داتیو
data link	پیوند داده
chink grafting	پیوند اسکنهای
mismarriage	پیوند نامناسب
multiple bond	پیوند چندگانه
multivincular	بسیار پیوند
neural bond	پیوند عصبی
ogee	منحنی پیوند
organ transplantation	پیوند عضو
osteoplasty	پیوند استخوانی
syndesmosis	پیوند رباطی
outcrossing	پیوند دو نژاد
synchondrosis	پیوند غضروفی
peptide bond	پیوند پپتیدی
splicer	پیوند دهنده
polar bond	پیوند قطبی
radio link	پیوند رادیویی
root graft	پیوند ریشهای
sailmaker splice	پیوند چادردوز
short splice	پیوند کوتاه
metallic bond	پیوند فلزی
single bond	پیوند ساده
ionic bond	پیوند یونی
outer connection	پیوند برونی
warm link	پیوند گرم
peptide linkage	پیوند پپتیدی
underpass approach	نشیب پیوند
underpass approach	سرازیری پیوند
link register	ثبات پیوند
transplantable	پیوند شدنی
linkage time	زمان پیوند
linker	پیوند دهنده
localized bond	پیوند مستقر
long splice	پیوند بلند
tie bar	اهن پیوند
three center bonding	پیوند سه مرکزی
syntropy	پیوند سالم
single bond	پیوند یگانه
grafts	پیوند گیاه
ablosung	پیوند گسلی
acetylene bond	پیوند استیلنی
splice	پیوند زدن
splice	پیوند کردن
associations	پیوند ارتباط
association	پیوند ارتباط
acetylene link	پیوند استیلنی
acetylene linkage	پیوند استیلنی
acetylenic bond	پیوند استیلنی
acetylenic link	پیوند استیلنی
additives	پیوند کد مخابراتی
grafted	پیوند گیاه
anaplasty	پیوند کاری
protocols	پیوند نامه
protocol	پیوند نامه
spliced	پیوند کردن
buckets	منحنی پیوند
hybridization	پیوند زنی
linked	پیوند یافته
additive	پیوند کد مخابراتی
bucket	منحنی پیوند
flanges	پیوند لوله
flange	پیوند لوله
splicing	پیوند زدن
splices	پیوند زدن
splices	پیوند کردن
confederacies	اتحاد پیوند
confederacy	اتحاد پیوند
spliced	پیوند زدن
atomic bond	پیوند اتمی
acetylenic linkage	پیوند استیلنی
bond angle	زاویه پیوند
splicing	پیوند کردن
unions	پیوند وصلت
bond distance	طول پیوند
bond length	طول پیوند
bond energy	انرژی پیوند
union	پیوند وصلت
bond moment	گشتاور پیوند
link	پیوند دادن
bond order	مرتبه پیوند
bond polarity	قطبیت پیوند
bond rupture	گسیختن پیوند
bond strength	قدرت پیوند
chemical bond	پیوند شیمیایی
bent bond	پیوند خمیده
back splice	پیوند معکوس
axial bond	پیوند محوری
bonding	تشکیل پیوند
graft	پیوند گیاه
chain splice	پیوند زنجیری
back splice	پیوند وارون
basic linkage	پیوند اساسی
to be untiedin marriage	پیوند زناشویی کردن
juncture	پیوند گاه درز
link	دانه زنجیر پیوند
graft	جفت کردن پیوند
micro to main frame	پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
valence bond structure	ساختار پیوند والانسی
grafted	جفت کردن پیوند
ecumenism	هم پیوند گرایی مذهب
trailer tongue [American English] [coupling] [British English]	پیوند به داخل [در تریلر]
unions	پیوند اتحادیه اتصالی
grafts	جفت کردن پیوند
tie bar	بست جوش پیوند
valence bond theory	نظریه پیوند والانس
union	پیوند اتحادیه اتصالی
polar covalent bond	پیوند کووالانسی قطبی
marrige of convenience	پیوند با چشم داشت
symmetry double bond	پیوند دوگانه متقارن
cross fertilize	باهم پیوند زدن
intergraft	متقابلا پیوند شدن
autoplasty	پیوند از خود بخود
homograft	پیوند از جنس خود
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
endocyclic double bond	پیوند دوگانه اندوسیکلی
intercage bond	پیوند بین قفسی
exocyclic double bond	پیوند دوگانه اگزوسیکلی
chemical bonding	تشکیل پیوند شیمیایی