English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
afterleech بادبان جلوی قایق
Other Matches
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
head sail بادبان جلوی دکل
foresail بادبان سه گوش در جلوی دکل
jib بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs بادبان سه گوشه جلوی دکل
tacked گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
fore جلوی قایق
foresheets فضای جلوی قایق
bow قسمت جلوی قایق
bows قسمت جلوی قایق
bowing قسمت جلوی قایق
bowed قسمت جلوی قایق
catboat قایق تک بادبان
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
head دستشویی قایق بالای بادبان
flying dutchman قایق بادبان دار 3 نفره
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
sloop rigged قایق دارای یک دکل و بادبان 3گوشه
canoe قایق باریک وبدون بادبان وسکان
canoes قایق باریک وبدون بادبان وسکان
leech لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leeches لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leach لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
lugsail بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
tacked تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tack تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
tacks تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
blank حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
pinches محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
yaght قایق بادبان دار یا موتور دار
sail کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
working sails بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
frontward جلوی
feont جلوی
former جلوی
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
at the fore در جلوی کشتی
prior پیشین جلوی
in the way جلوی راه
before my very eyes جلوی چشمهایم
forward جلوی گستاخ
fore جلوی درجلو
sincipital واقع در جلوی سر
forwarded جلوی گستاخ
to stop the bus جلوی اتوبوس را گرفتن
ackermanaxle محور جلوی اتومبیل
windshields شیشه جلوی اتومبیل
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
to get in the way جلوی راه را گرفتن
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
windshield شیشه جلوی اتومبیل
anticum جرز جلوی معبد
forward area منطقه جلوی رزم
Get out of my face! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
prowords کلمات جلوی جملات
nose spray بسکهای جلوی گلوله
googol عدد یک با صد صفر در جلوی ان
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
decks سکوی جلوی تانک
decked سکوی جلوی تانک
deck سکوی جلوی تانک
cambers انحنای جلوی اسکی
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my sight! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
front mud guard گلگیر جلوی اتومبیل
forward echelon رده جلوی نبرد
camber انحنای جلوی اسکی
under one's nose <adv.> جلوی چشم کسی
nip in the bud <idiom> از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
metopon قسمت جلوی زائده جلومغز
hold one's fire <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
To teach grandma to suck eggs. جلوی لوطی معلق زدن
to nip something in the bud از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to bridle one's own tongue جلوی زبان خودرا گرفتن
forwards سه بازیگر جلوی تور والیبال
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
forward bow spring فنر جلوی سینه کشتی
velorum بادبان
sailcloth بادبان
vela بادبان
batten pocket بادبان
sailed بادبان
brail بادبان
inhauler بادبان کش
sailings بادبان
inhaul بادبان کش
sail بادبان
Drop me by the phone booth. مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
Come and get warm by the fire . بیا جلوی آتش که گرم بشوی
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
to get in somebody's way جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
It took place under my very eyes. درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
There is nothing to prevent me. هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
fore and aft واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
foresail بادبان سینه
foot پایین بادبان
reefers بادبان جمع کن
mizzen sail بادبان پاشنه
fill away بادبان اراستن
gasket بادبان بند
gaskets بادبان بند
reefer بادبان جمع کن
goosewing دو پهلو بادبان
main sail بادبان اصلی
unfurls بادبان گستردن
unfurling بادبان گستردن
unfurled بادبان گستردن
unfurl بادبان گستردن
sail area سطح بادبان
lateen sail بادبان سه گوش
lateen rig بادبان 3 گوشه
jigger بادبان کوچک
jackstay بادبان بند
inhauler ریسمان بادبان کش
halyard ریسمان بادبان
halliard ریسمان بادبان
topsail بالاترین بادبان
fill away بادبان برافراشتن
mainsail بادبان اصلی
to clew up[ a sail بالاکشیدن بادبان
cut of sail برش بادبان
to take in a reef بادبان را تو گذاشتن
hold one's tongue <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
to bolt somebody out [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
It is never too late to mend. هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
leading point نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
Drop me off in front of the train station! من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
He parked the car right in front of the garage. درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tackline طناب بادبان جلو
furling پیچیدن و بستن بادبان
set sail بالا بردن بادبان
furled پیچیدن و بستن بادبان
furl پیچیدن و بستن بادبان
frigates کشتی بادبان دار
sail loft جایگاه بادبان سازی
airing هوا خوری بادبان
head sail بادبان جلو کشتی
shake-outs باز کردن بادبان
furls پیچیدن و بستن بادبان
shake out باز کردن بادبان
brail up جمع کردن بادبان
atrip مربوط به بادبان برافراشته
luff لبه جلویی بادبان
frigate کشتی بادبان دار
rig بادگل و بادبان اراستن
skysail بادبان فوقانی کشتی
flying jib بادبان سه گوش کوچک
shake-out باز کردن بادبان
under bare poles با دکل خالی بی بادبان
press of sail or canvas بادبان بفراخور باد
miz واپسین بادبان کشتی
clew گوشه پایین بادبان
ship rigged دارای بادبان مربع
topsoil بادبان اصلی ناو
rigged بادگل و بادبان اراستن
rigs بادگل و بادبان اراستن
mainsail بادبان اصلی کشتی
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com