English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English Persian
paddle بادست نوازش کردن
paddled بادست نوازش کردن
paddles بادست نوازش کردن
paddling بادست نوازش کردن
Other Matches
manipulates بادست عمل کردن
manipulated بادست عمل کردن
manipulate بادست عمل کردن
kwon ضربه زدن بادست و خرد کردن با پا
hand کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
handing کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
outside pass رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
snogs نوازش کردن
snoozle نوازش کردن
patting نوازش کردن
patted نوازش کردن
babies نوازش کردن
snogged نوازش کردن
snogging نوازش کردن
snog نوازش کردن
pat نوازش کردن
pats نوازش کردن
dandle نوازش کردن
to pay one's addresses نوازش کردن
cuddling نوازش کردن
cuddles نوازش کردن
cuddled نوازش کردن
fondled نوازش کردن
fondle نوازش کردن
fondling نوازش کردن
cuddle نوازش کردن
fondles نوازش کردن
stroking نوازش کردن
strokes نوازش کردن
stroked نوازش کردن
stroke نوازش کردن
baby نوازش کردن
petted معشوقه نوازش کردن
pets معشوقه نوازش کردن
pet معشوقه نوازش کردن
to be cuddling [with sb.] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be making [with sb.] [American E] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching [with sb.] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be snogging with sb. [British E] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching with sb بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be petting [with sb.] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be canoodling بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coddle نازپرورده کردن نوازش کردن
coddled نازپرورده کردن نوازش کردن
coddles نازپرورده کردن نوازش کردن
blandish نوازش کردن چاپلوسی کردن
coddling نازپرورده کردن نوازش کردن
handwrite بادست نوشتن
handles احساس بادست
hand play شوخی بادست
freehand بادست باز
handle احساس بادست
clambers بادست وپا بالارفتن
clamber بادست وپا بالارفتن
clambering بادست وپا بالارفتن
scrambled بادست وپا بالارفتن
scramble بادست وپا بالارفتن
handy بادست انجام شده
scrambles بادست وپا بالارفتن
manipulatory بادست درست شده
handiest بادست انجام شده
handwork بادست انجام شده
headlong بادست پاچگی تند
clambered بادست وپا بالارفتن
handier بادست انجام شده
scrambling بادست وپا بالارفتن
gesticulatory متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
corporal oath سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
backdrops پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
bongos یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
bongo یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
backdrop پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
outside kick and front headlock گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
blandishment نوازش
cuddly نوازش کن
pats نوازش
patted نوازش
caressing نوازش
pat نوازش
patting نوازش
caresses نوازش
endeariogly با نوازش
caressingly با نوازش
caressed نوازش
caress نوازش
petting نوازش جنسی
fondler نوازش کننده
caressive نوازش امیز
blandisher نوازش کننده
smoochy نوازش کننده
caresser نوازش کننده
condescending نوازش کننده
Pied Piper نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
rabble-rouser نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
patted دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
patting دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
pat دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
pats دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com