Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
an off shore wind
بادی که از سوی دریا بوزد
Other Matches
fresh gale
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
air bedding
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
pneumatic
بادی
blowy
بادی
flatuous
بادی
body shirt
بادی
pneumatic press
پرس بادی
blow pipe
تفنگ بادی
pneumatic riveting
پرچکاری بادی
blow gun
تفنگ بادی
pneumatic tire
لاستیک بادی
air gun
تفنگ بادی
pneumatic tools
اسبابهای بادی
air pump
تلمبهء بادی
at first blush
در بادی امر
pop gun
تفنگ بادی
pneumatic hammer
چکش بادی
pneumatic fender
دفرای بادی
blowgun
تفنگ بادی
fly ash
خاکستر بادی
air blast transformer
مبدل بادی
air hammer
چکش بادی
dune sand
ماسه بادی
marine sand
ماسه بادی
air operated horn
شیپور بادی
air bed
تشک بادی
blowtube
تفنگ بادی
aeromotor
موتور بادی
air brakes
ترمز بادی
windmills
اسیاب بادی
air rifle
تفنگ بادی
air rifles
تفنگ بادی
airgun
تفنگ بادی
airgun
سلاح بادی
quicksand
ماسه بادی
airguns
سلاح بادی
pneumatic
لاستیک بادی
airguns
تفنگ بادی
sailboats
قایق بادی
sailboat
قایق بادی
lanterns
چراغ بادی
wind generator
مولد بادی
wind erosion
فرسایش بادی
wind current
جریان بادی
air brake
ترمز بادی
windmill
اسیاب بادی
hurricane lamps
چراغ بادی
hurricane lamp
چراغ بادی
lantern
چراغ بادی
running sand
ماسه بادی
wind corrosion
ساییدگی بادی
sailed
شراع کشتی بادی
sailings
مسافرت با قایق بادی
schooner
نوعی قایق بادی
sailing
قایقرانی با قایق بادی
air operated press
پرس بادی پنوماتیکی
schooners
نوعی قایق بادی
sailings
شراع کشتی بادی
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
sailed
مسافرت با قایق بادی
sail
شراع کشتی بادی
sail
مسافرت با قایق بادی
reed
الت موسیقی بادی
auxiliary sailing vessel
کشتی بادی موتوردار
riveting hammer
چکش بادی پرچ
self moved
دارای حرکت بادی
vane of windmill
پره اسیاب بادی
popgun
تفنگ بادی بچگانه
square rigger
نوعی کشتی بادی
wind instrument
الات موسیقی بادی
wind instruments
الات موسیقی بادی
chipping hammer
چکش بادی اهنبر
chipping hammer
چکش بادی اهن بر
eolation
سنگ فرسایی بادی
euphonium
یکجورالت موسیقی بادی
sail arm
پره اسیاب بادی
fresh breeze
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
fugue
نوعی الت بادی موسیقی
to go for a sail
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
yaghtman's anchor
لنگر قایقهای بادی کوچک
saxophones
نوعی الت موسیقی بادی
saxophone
نوعی الت موسیقی بادی
balloon tire
لاستیک بادی عاج دار
ophicleide
یکجور ساز بادی برنجین
windmills
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
primafacie
در بادی امر قابل قبول
fugues
نوعی الت بادی موسیقی
quartering
بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
reed organ
یکنوع الت موسیقی بادی
windmill
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
peabody picture vocabulary test
ازمون واژگان مصور پی بادی
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
aeolian harp
آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
meter rule
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
to sail
[for]
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
woodwind
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
reed pipe
لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed stop
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
fishtail wind
بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chutes
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chute
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
sea bed
کف دریا
channelled
دریا
channeling
دریا
meerscham
کف دریا
meerschaum
کف دریا
high tide
مد دریا
sepiolite
کف دریا
bree
دریا
d.j.'s locker
ته دریا
acajou
دریا
holm
دریا
high water line
خط مد دریا
channeled
دریا
high tides
مد دریا
cuttle bone
کف دریا
the blue
دریا
the deep
دریا
asea
در دریا
asea
به دریا
mere
دریا
lough
اب دریا
at sea
در دریا
the wave
دریا
overboard
در دریا
saltwater
اب دریا
sea froth
کف دریا
sea
دریا
channels
دریا
cuttlebone
کف دریا
ocean foam
کف آب دریا
sea foam
کف آب دریا
seas
دریا
waterscape
اب دریا
seabed
کف دریا
ground
کف دریا
beach foam
کف آب دریا
spume
کف آب دریا
merest
دریا
benthos
ته دریا
on the sea
دریا
high water
مد دریا
main
دریا
flood
رو د دریا
flooded
رو د دریا
floods
رو د دریا
channel
دریا
sea foam
کف دریا
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
seaway
دریا راه
shipper
دریا نورد
heave of the sea
زورخیزاب دریا
seaward
بسوی دریا
seaworthy
اماده دریا
holding ground
گیرایی کف دریا
thalassophobia
دریا هراسی
two star
دریا دار
transmarine
فرا دریا
datum level
سطح اب دریا
davy jones
جنی دریا
the waves of the sea
امواج دریا
dead in the water
متوقف در دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
the waves of the sea
خیزابهای دریا
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
upcountry
دور از دریا
seapuss
گرداب دریا
seafolk
دریا نوردان
naval aviation
هوا دریا
sea board
کناره دریا
sea born
زاده دریا
sea coast
کرانه دریا
sea coast
ساحل دریا
sea cock
شیر دریا
sea duty
خدمت دریا
marooner
دریا زن غارتگر
sea bed
بستر دریا
high tide
حداکثر مد دریا
poseidon
خدای دریا
pelagic
ساکن دریا
oversea
انطرف دریا
out bound
رهسپار دریا
sailer
دریا نورد
on shore winds
دریا باد
sea anchor
لنگر دریا
ocean bound
رهشپار دریا
sea girt
دریا بست
marine transgression
پیشروی دریا
high tides
حداکثر مد دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com