English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (3 milliseconds)
English Persian
oft بارها
frequently بارها
often بارها
freuqently بارها
many a time بارها
oftentimes بارها
a lot of times <adv.> بارها
frequently <adv.> بارها
many times <adv.> بارها
often <adv.> بارها
oft [archaic, literary] <adv.> بارها
on any number of occasions <adv.> بارها
regularly [often] <adv.> بارها
Other Matches
load manifest لیست بارها
cross loading سر شکن کردن بارها
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
repulsion of charges نیروی دافعه بارها
cross loading مخلوط کردن بارها
manifest فهرست بارها لیست وسایل
manifested فهرست بارها لیست وسایل
manifesting فهرست بارها لیست وسایل
manifests فهرست بارها لیست وسایل
terminals محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal محل پیاده وسوار کردن بارها
straps باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
strap باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
footing قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com