English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
waiver بار قابل صرفنظر
Other Matches
no matter <idiom> صرفنظر
regardless صرفنظر از
irrespective صرفنظر از
irregardless صرفنظر از
call off صرفنظر کردن
waives صرفنظر کردن از
waived صرفنظر کردن از
waive صرفنظر کردن از
surrendered واگذاری صرفنظر
surrender واگذاری صرفنظر
waiver صرفنظر اغماض
waiver فسخ صرفنظر
surrenders واگذاری صرفنظر
dispensable صرفنظر کردنی
withdrawal صرفنظر کردن بازگیری
withdraws صرفنظر کردن بازگیری
forget فراموشی صرفنظر کردن
withdraw صرفنظر کردن بازگیری
forgets فراموشی صرفنظر کردن
withdrawals صرفنظر کردن بازگیری
back down از ادعایی صرفنظر کردن
To give up (overlook)something. از چیزی صرفنظر کردن
cession of a right از حقی صرفنظر کردن
waive one's claim از ادعای خود صرفنظر کردن
adside from صرفنظر از اینکه گذشته از این
settlement by abandonment تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
cession صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
coning angle زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sensible قابل درک قابل رویت
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
observable قابل مشاهده قابل گفتن
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presumable قابل استنباط قابل استفاده
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
achievable قابل وصول قابل تفریق
adducible قابل اضهار قابل ارائه
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
pass up رد کردن صرفنظر کردن
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
acceptor قابل
dissoluble قابل حل
able قابل
soluble قابل حل
incapable نا قابل
thorough paced قابل
sensible قابل حس
good قابل
abler قابل
apt قابل
ablest قابل
solvable قابل حل
capable قابل
qualified قابل
detachable قابل تجزیه
detachable قابل تفکیک
combustible قابل اشتعال
intelligible قابل درک
reclaimable قابل احیاء
combustible قابل احتراق
regulable قابل تعدیل
comprehensible قابل درک
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
vulnerable قابل حمله
remediable قابل علاج
analogous قابل مقایسه
analogous قابل قیاس
reconcilable قابل تلفیق
recoupable قابل جبران
utilizable <adj.> قابل مصرف
registered قابل اهمیت
unifiable قابل هم رنگی
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
unifiable قابل اتحاد
registrable قابل ثبت
intelligible قابل فهم
advisable قابل توصیه
variant قابل تغییر
redeemable قابل ابتیاع
repairable قابل جبران
apparent قابل رویت
reparable قابل جبران
repeatable قابل تکرار
treatable قابل بحث
replaceable قابل تعویض
treatable قابل درمان
traversable قابل عبور
discernible قابل تمیز
substitutable قابل تعویض
imaginable قابل درک
representable قابل عرضه
rentable قابل اجاره
negotiable قابل مذاکره
renderable قابل ارائه
reasonable قابل قبول
remissible قابل اغماض
trig قابل اعتماد
objectionable قابل اعتراض
removable قابل رفع
removable قابل انتقال
removable قابل عزل
negotiable قابل انتقال
negotiable قابل معامله
detectable قابل کشف
potable قابل شرب
propagable قابل تبلیغ
prosecutable قابل تعقیب
pursuable قابل تعقیب
publishable قابل نشر
predictably قابل پیشگویی
predictable قابل پیشگویی
adaptable قابل توافق
purchasable قابل خریداری
quenchable قابل جلوگیری
sociable قابل معاشرت
realizable قابل درک
realizable قابل تحقق
propagable قابل ترویج
propagable قابل تکثیر
identifiable قابل شناسایی
potatory قابل شرب
predicable قابل اسناد
pregnable قابل ابستنی
prescriptible قابل تجویز
tolerable قابل تحمل
preventable قابل جلوگیری
preventible قابل جلوگیری
producible قابل تولید
adjustable قابل تطبیق
tolerable قابل قبول
adjustable قابل تنظیم
promotable قابل ترویج
pronounceable قابل تلفظ
expendable قابل خرج
attributable قابل اسناد
vaporizable قابل تبخیر
practicable قابل اجرا
sustainable قابل تحمل
admirable <adj.> قابل تحسین
admirable <adj.> قابل پسند
rebuttable presumptions احکام قابل رد
receivable قابل قبول
verifiable قابل بازبینی
verifiable قابل رسیدگی
negligible قابل اغماض
negligible قابل فراموشی
venial قابل عفو
rebuttable قابل رو کردن
perceptible قابل درک
navigable قابل کشتیرانی
serviceable قابل استفاده
quizzable قابل ریشخند
arable قابل کشتکاری
remarkable قابل توجه
quodlibet نکته قابل
quoteworthy قابل اقتباس
ratable قابل ارزیابی
audible قابل شنوایی
drinkable قابل اشامیدن
audible قابل شنیدن
viable قابل دوام
reclaimable قابل استرداد
transferable قابل ورابری
superposable قابل انطباق
supportable قابل تحمل
supposable قابل فرض
swimmable قابل شناوری
acceptable قابل قبول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com