Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
coroner's inquest
بازجویی در رگهای ناگهانی
Other Matches
crowner's quest
بازجویی درمرگهای ناگهانی
cross examination
بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
capillary blood vessels
رگهای مویی
alayerof bricks
رگهای از اجر
lymphangitis
رگهای لمفی
coursed rubble masonry
سنگ کلنگی رگهای
intervenium
بافت میان رگهای برگ
venose
دارای رگهای متعددوبر امده
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
interrogations
بازجویی
interrogating
بازجویی
interrogates
بازجویی
interrogated
بازجویی
interrogate
بازجویی
investigations
بازجویی
inquiry
بازجویی
inquiries
بازجویی
interrogation
بازجویی
cross question
بازجویی
investigation
بازجویی
inquirendo
بازجویی
inquiries
پرسش بازجویی
inquests
بازجویی رسیدگی
cross examination
بازجویی همگانی
inquires
بازجویی کردن از
inquired
بازجویی کردن از
inquire
بازجویی کردن از
inquisite
بازجویی کردن
enquired
بازجویی کردن از
local enquiry
بازجویی محلی
inquiry
پرسش بازجویی
inquest
بازجویی رسیدگی
investigate
بازجویی کردن
to go into
بازجویی کردن
examine
بازجویی کردن
investigating
بازجویی کردن
examined
بازجویی کردن
examines
بازجویی کردن
examining
بازجویی کردن
inquiringly
ازراه بازجویی
investigates
بازجویی کردن
interrogation
بازپرسی بازجویی
to make enquiries into
بازجویی کردن در
interrogations
بازپرسی بازجویی
cross examiner
بازجویی کننده
investigated
بازجویی کردن
cross examine
بازجویی کردن
enquires
بازجویی کردن از
quest
طلب بازجویی
quests
طلب بازجویی
interrogator
بازجویی کننده
investigating committee
کمیسیون بازجویی
committee of inquiry
کمیسیون بازجویی
interrogators
بازجویی کننده
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
assay
چشیدن بازجویی کردن
assays
چشیدن بازجویی کردن
inquests
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
inquisition
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
criminal investigation
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
examinations
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
surprise attack
تک ناگهانی
snapping
ناگهانی
abrupt
ناگهانی
instantaneous
ناگهانی
precipitated
ناگهانی
precipitating
ناگهانی
spontaneity
ناگهانی
precipitate
ناگهانی
precipitates
ناگهانی
strikes
تک ناگهانی
strike
تک ناگهانی
sudden
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
ناگهانی
snaps
ناگهانی
snapped
ناگهانی
snap
ناگهانی
all at once
<idiom>
ناگهانی
spurted
خروج ناگهانی
irruption
ایجاد ناگهانی
clapped
صدای ناگهانی
clapping
صدای ناگهانی
flicked
تکان ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
spurting
خروج ناگهانی
opportunity target
هدف ناگهانی
spurting
افزایش ناگهانی
flicking
تکان ناگهانی
spurts
افزایش ناگهانی
flicks
تکان ناگهانی
spurt
افزایش ناگهانی
clap
صدای ناگهانی
spurts
خروج ناگهانی
killing
توفیق ناگهانی
spurt
خروج ناگهانی
killings
توفیق ناگهانی
claps
صدای ناگهانی
an abrupt departure
حرکت ناگهانی
detonations
انفجار ناگهانی
detonation
انفجار ناگهانی
snap
شتابزدگی ناگهانی
snapped
شتابزدگی ناگهانی
snapping
شتابزدگی ناگهانی
blow out
خروج ناگهانی
snaps
شتابزدگی ناگهانی
break down
سقوط ناگهانی
burst force
نیروی ناگهانی
screams
ناگهانی گفتن
flaw
اشوب ناگهانی
flaws
اشوب ناگهانی
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
flare up
غضب ناگهانی
flare up
اشتعال ناگهانی
sudden death
مرگ ناگهانی
sorties
حمله ناگهانی
sortie
حمله ناگهانی
sudden-death
مرگ ناگهانی
scream
ناگهانی گفتن
explosive
یورش ناگهانی
abruption
قطع ناگهانی
accidental war
جنگ ناگهانی
screamed
ناگهانی گفتن
twitch
تکان ناگهانی
all of a sudden
<idiom>
به طور ناگهانی
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
shoot up
<idiom>
ناگهانی بلندکردن
crash
ورشکستگی ناگهانی
walk out
<idiom>
ناگهانی رفتن
in one's tracks
<idiom>
ناگهانی ،بیدرنگ
crashed
ورشکستگی ناگهانی
bump
تکان ناگهانی
lunges
حمله ناگهانی
nosediving
افت ناگهانی
xenogenesis
خلق ناگهانی
brainwave
الهام ناگهانی
brainwaves
الهام ناگهانی
nosedived
افت ناگهانی
lunged
حمله ناگهانی
fright
ترس ناگهانی
nosedives
افت ناگهانی
lunging
حمله ناگهانی
accidents
مصیبت ناگهانی
accident
مصیبت ناگهانی
suddenly
بطور ناگهانی
randomly
مسیر ناگهانی
random
مسیر ناگهانی
crashingly
ورشکستگی ناگهانی
crashing
ورشکستگی ناگهانی
gusts
باد ناگهانی
gust
باد ناگهانی
canvassing
حمله ناگهانی
canvasses
حمله ناگهانی
canvassed
حمله ناگهانی
canvass
حمله ناگهانی
frights
ترس ناگهانی
crashes
ورشکستگی ناگهانی
twitches
انقباض ناگهانی
raiding
حمله ناگهانی
sudden stoppage
توقف ناگهانی
supervention
اتفاق ناگهانی
raided
حمله ناگهانی
switcheroo
تغییر ناگهانی
raid
حمله ناگهانی
booms
ترقی ناگهانی
booming
ترقی ناگهانی
nosedive
افت ناگهانی
raids
حمله ناگهانی
flick
تکان ناگهانی
shocks
هراس ناگهانی
shocked
هراس ناگهانی
peripeteia
تغییر ناگهانی
power surge
برق ناگهانی
catastrophes
بلای ناگهانی
catastrophe
بلای ناگهانی
saltation
جنبش ناگهانی
saltus
انتقال ناگهانی
lunge
حمله ناگهانی
boomed
ترقی ناگهانی
twitch
انقباض ناگهانی
twitched
تکان ناگهانی
shock
هراس ناگهانی
twitched
انقباض ناگهانی
twitches
تکان ناگهانی
to bolt
ناگهانی جهیدن
twitching
تکان ناگهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com