Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
remand
بازداشت مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remanding
بازداشت مجدد
remands
بازداشت مجدد
Other Matches
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
stoppage
بازداشت
apprehensions
بازداشت
detentions
بازداشت
dissuasion
بازداشت
dehortation
بازداشت
restraint
بازداشت
apprehension
بازداشت
arrest
بازداشت
arrested
بازداشت
arrests
بازداشت
restraints
بازداشت
pull back
بازداشت
pull-back
بازداشت
pull-backs
بازداشت
deterrence
بازداشت
stoppages
بازداشت
leave stop
بازداشت
backset
بازداشت
curb
بازداشت
roundups
بازداشت
forbade
بازداشت
roundup
بازداشت
curbs
بازداشت
confinement
بازداشت
curbing
بازداشت
curbed
بازداشت
hedge
بازداشت
hedged
بازداشت
hedges
بازداشت
internment
بازداشت
arrestment
بازداشت
detention
بازداشت
proscription
بازداشت و تخط ئه
restrict
بازداشت کردن
house arrest
بازداشت در خانه
foreclosure
بازداشت وثیقه
injunctions
حکم بازداشت
warrant as arrest
حکم بازداشت
mittimus
حکم بازداشت
restricting
بازداشت کردن
injunction
حکم بازداشت
disciplinary segregation
بازداشت دربازداشتگاه
stop the leave
بازداشت کردن
forbiddance
منع بازداشت
restrictions
بازداشت کردن
restriction
بازداشت کردن
restricts
بازداشت کردن
detian
بازداشت کردن
interdict
حکم بازداشت
to take somebody in custody
کسی را بازداشت کردن
apprehending
بازداشت توقیف کردن
apprehends
بازداشت توقیف کردن
injunction
حکم بازداشت دستور
apprehended
بازداشت توقیف کردن
injunctions
حکم بازداشت دستور
apprehend
بازداشت توقیف کردن
detainee
آدم بازداشت شده
contabescence
بازداشت ازگرد سازی
detainees
آدم بازداشت شده
restrict
بازداشت طبقه بندی مدارک
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
restricts
بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting
بازداشت طبقه بندی مدارک
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
seconded
مجدد
seconding
مجدد
seconds
مجدد
reflorescence
مجدد
renewed
مجدد
furthers
مجدد
further
مجدد
furthered
مجدد
furthering
مجدد
second
مجدد
further on
مجدد
furthermore
مجدد
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
revisiting
ملاقات مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
recounts
شمارش مجدد
recounting
شمارش مجدد
recounted
شمارش مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
recreations
خلق مجدد
reinforcement
وضع مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
regeneracy
تولید مجدد
regelation
انجماد مجدد
reformat
فرمت مجدد
restatement
بیان مجدد
restatements
بیان مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
reproductions
تولید مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
reproduction
تولید مجدد
revisited
ملاقات مجدد
revisits
ملاقات مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
revisit
ملاقات مجدد
remotion
حرکت مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reinfection
عفونت مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recreation
خلق مجدد
reexport
صادرات مجدد
reapparition
فهور مجدد
replenishes
تدارک مجدد
rededication
تقدیم مجدد
rededication
اهدا مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
replenished
تدارک مجدد
replenishing
تدارک مجدد
replenished
پرکردن مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
recaption
توقیف مجدد
replenish
تدارک مجدد
replenish
پرکردن مجدد
recoupment
کسب مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconversion
گرایش مجدد
recompile
کامپایل مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
reentrance
دخول مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
reissue
چاپ مجدد
reissued
چاپ مجدد
reissues
چاپ مجدد
reissuing
چاپ مجدد
retake
گرفتن مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reebtry
تملک مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
re attachment
توقیف مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
re claim
تقاضای مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
revaluation
ارزیابی مجدد
revaluation
بهاگذاری مجدد
retrials
محاکمه مجدد
retrial
محاکمه مجدد
retrial
ازمایش مجدد
readjustments
سازگاری مجدد
readjustment
سازگاری مجدد
reloads
بارکردن مجدد
reloads
پر کردن مجدد
reloading
بارکردن مجدد
reloading
پر کردن مجدد
reloaded
بارکردن مجدد
reloaded
پر کردن مجدد
reload
بارکردن مجدد
reorganised
تشکیلات مجدد
reorganised
سازماندهی مجدد
re examination
بازپرسی مجدد
reorganizing
سازماندهی مجدد
reorganizing
تشکیلات مجدد
retrials
ازمایش مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
reorganizes
تشکیلات مجدد
reorganized
سازماندهی مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganises
سازماندهی مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
reload
پر کردن مجدد
re-ran
نمایش مجدد
regenerated
تولید مجدد
regenerate
تولید مجدد
rearrangements
ترتیب مجدد
rearrangement
ترتیب مجدد
reversion
ترجمه مجدد
re-runs
نمایش مجدد
repayments
پرداخت مجدد
repayment
پرداخت مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retakes
گرفتن مجدد
retaking
گرفتن مجدد
re-election
انتخاب مجدد
regenerates
تولید مجدد
regenerating
تولید مجدد
resurvey
بررسی مجدد
re-run
نمایش مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com