English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
official visit بازدید رسمی فرمانده
Other Matches
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
boarding call بازدید رسمی
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
skipper فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
commander فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
chalk commander فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officiary مامور رسمی مقام رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
imperator فرمانده
chiefs فرمانده
commander of d. فرمانده
oldman فرمانده کل
commandants فرمانده
commandant فرمانده
commander in chief فرمانده کل
chief فرمانده
commanders-in-chief فرمانده کل
commander-in-chief فرمانده کل
commander فرمانده
generalissimo فرمانده کل
generalissimos فرمانده کل
commanders فرمانده
commander in chief فرمانده کل
examines بازدید
control بازدید
reviewing بازدید
review بازدید
inspection بازدید
reviewal بازدید
reviewed بازدید
examine بازدید
examining بازدید
controls بازدید
revisions بازدید
surveying بازدید
examined بازدید
controlling بازدید
reviews بازدید
revision بازدید
visits بازدید
visited بازدید
visit بازدید
skippering فرمانده ناو
sector commander فرمانده ناحیه
skippered فرمانده ناو
chief of boat فرمانده قایق
chevroner فرمانده گروه
drum majors فرمانده طبالان
territorial commander فرمانده سرزمینی
skippers فرمانده ناو
drum major فرمانده طبالان
skipper فرمانده ناو
captain فرمانده ناو
penteconter فرمانده پنجاه تن
pendragon فرمانده کل قوا
army commander فرمانده ارتش
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
hetman فرمانده لهستانی
corps commander فرمانده سپاه
flight leader فرمانده پرواز
governor حکمران فرمانده
governors حکمران فرمانده
fleet commander فرمانده ناوگان
exercise commander فرمانده مانور
divisional officer فرمانده یگان
division commander فرمانده لشگر
commanding officer افسر فرمانده
commanding officers افسر فرمانده
battery commander فرمانده اتشبار
battalion commander فرمانده گردان
captain فرمانده هواپیما
captained فرمانده ناو
captained فرمانده هواپیما
captaining فرمانده ناو
captaining فرمانده هواپیما
captains فرمانده ناو
captains فرمانده هواپیما
leader راهنما فرمانده
leader فرمانده دسته
leaders راهنما فرمانده
leaders فرمانده دسته
brigade commander فرمانده تیپ
regiment commander فرمانده هنگ
commander's concept تدبیر فرمانده
platoon leader فرمانده دسته
company commander فرمانده گروهان
admirals امیرالبحر فرمانده
admiral امیرالبحر فرمانده
brigadiers فرمانده تیپ
brigadier فرمانده تیپ
commandant افسر فرمانده
prefect رئیس فرمانده
commandants افسر فرمانده
prefects رئیس فرمانده
reconnoitered بازدید کردن
destination inspection بازدید در مقصد
reconnoitred بازدید کردن
home visit بازدید خانواده
certificate of survey گواهی بازدید
reconnoitre بازدید کردن
reconnoitering بازدید کردن
revisit بازدید کردن
revisited بازدید کردن
examining بازدید کردن
boarding call دعوت به بازدید
examines بازدید کردن
examined بازدید کردن
location survey بازدید در محل
examine بازدید کردن
see over بازدید کردن
inspection well چاه بازدید
inspection shaft میله بازدید
boarding visit بازدید پس دادن
inspection gallery دالان بازدید
revisits بازدید کردن
revisiting بازدید کردن
reconnoitres بازدید کردن
reconnoitring بازدید کردن
visit بازدید دیدار
surveys بازدید کردن
visited بازدید دیدار
visits بازدید دیدار
to return a visit بازدید کردن
inspection بازدید معاینه
spot checks بازدید در محل
spot check بازدید در محل
survey بازدید کردن
surveyed بازدید کردن
barrier inspection بازدید ازموانع
reconnoiters بازدید کردن
personnel monitoring بازدید پرسنلی
visitor بازدید کننده
man hole چاهک بازدید
visitors بازدید کننده
reconnoiter بازدید کردن
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
commodores افسر فرمانده دریایی
commission pennant پرچم فرمانده ناو
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
privateer فرمانده کشتی بازرسی
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
commodore فرمانده یکان هوایی
commodores فرمانده یکان هوایی
phylarch فرمانده سواره نظام
commodores فرمانده پایگاه هوایی
sea captain فرمانده نیروی دریایی
section leader فرمانده رسد یا جوخه
commodore افسر فرمانده دریایی
executive order فرمانده دوم ناو
warlord فرمانده ارتشی فرمانروا
flag captain فرمانده ناو سرفرماندهی
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commodore فرمانده پایگاه هوایی
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
barrier inspection بازدید کنار جاده
to rehash something وضعیتی را بازدید کردن
monitored بازدید کار دستگاه
reviewing بازدید انتقاد کردن
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
visitors from abroad بازدید کنندگان خارجی
reviews بازدید انتقاد کردن
check out equipment وسایل بازدید محل
monitor بازدید کار دستگاه
before flight inspection بازدید قبل از پرواز
man hole دهانه بازدید ادم رو
to revisit the situation وضعیتی را بازدید کردن
surveys بررسی کردن بازدید
afterflight inspection بازدید بعد از پرواز
reviewed بازدید انتقاد کردن
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
monitors بازدید کار دستگاه
surveyed بررسی کردن بازدید
review بازدید انتقاد کردن
perambulation دور زنی بازدید
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
survey بررسی کردن بازدید
sector commander فرمانده ناحیه پدافند هوایی
division officer فرمانده قسمت افسر رسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com