Dictiornary-Farsi | بازرس کارخانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
works inspector	بازرس کارخانه


Search result with all words

technical observer	بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
Other Matches

keepers	بازرس
inspector	بازرس
keeper	بازرس
visitator	بازرس
controller	بازرس
controllers	بازرس
inspector general	بازرس کل
line man	بازرس
inspectors	بازرس
examinator	بازرس
scrutineer	بازرس
gasmen	بازرس معدن
inspectoral	وابسته به بازرس ها
auditor	بازرس دفاترمحاسباتی
linemen	بازرس خط اهن
scrutineer	بازرس اراء
comptroller	بازرس حسابداری
works inspector	بازرس کارگاه
scrutineer	بازرس ارا
g man	بازرس مخصوص
auditors	بازرس دفاترمحاسباتی
lineman	بازرس خط اهن
gasman	بازرس معدن
warden	نافر بازرس
wardens	نافر بازرس
auditor general	بازرس کل سر حسابرس کل
proctor	بازرس دانشجویان
umpires	داوری عملیات بازرس
umpired	داوری عملیات بازرس
rummage	کاوش بازرس کشتی
rummaged	کاوش بازرس کشتی
inspectorial	وابسته بوفیفه بازرس
inspectorship	سمت بازرس رسدبانی
rummages	کاوش بازرس کشتی
rummaging	کاوش بازرس کشتی
umpiring	داوری عملیات بازرس
umpire	داوری عملیات بازرس
censor	بازرس مطبوعات و نمایشها
censored	بازرس مطبوعات و نمایشها
censoring	بازرس مطبوعات و نمایشها
censors	بازرس مطبوعات و نمایشها
test protectors	بازرس ازمایشات کارایی شغلی
floorwalker	بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
trackwalker	بازرس ریل گذاری راه اهن
auditor	حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
auditors	حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
visitors	بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitor	بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
workhouses	کارخانه
shopped	کارخانه
factories	کارخانه
coopery	کارخانه
workplace	کارخانه
workplaces	کارخانه
work	کارخانه
workhouse	کارخانه
works	کارخانه
shops	کارخانه
manufactory	کارخانه
shop	کارخانه
worked	کارخانه
factory	کارخانه
house work	کارخانه
plant	کارخانه
plants	کارخانه
factory-spun	نخ کارخانه ای
plant construction	ساختمان کارخانه
pilot plant	کارخانه نمونه
manufaturer	صاحب کارخانه
lock out	تعطیل کارخانه
manufactoring plant	کارخانه تولیدی
packingplant	کارخانه کنسروسازی
electric plant	کارخانه برق
ex factory	تحویل در کارخانه
ex mill	تحویل در کارخانه
factory chimney	دودکش کارخانه
fulling mill	کارخانه قصاری
out <adv.>	بیرون از کارخانه
gas works	کارخانه گاز
generating plant	کارخانه برق
generating station	کارخانه برق
ice plant	کارخانه یخ ساز
packinghouse	کارخانه کنسروسازی
plant mixing	اختلاط در کارخانه
works superintendent	مدیر کارخانه
smelting plant	کارخانه ذوب
smeltery	کارخانه گدازگری
sirenic	سوت کارخانه
plant mixing	امیختن در کارخانه
power house	کارخانه برق
He is running ( runs ) the factory .	او کارخانه را می گرداند
cut back	تعطیل کارخانه
plants	نبات کارخانه
car factory	کارخانه خودروسازی
cast steel plant	کارخانه فولادریزی
cement plant	کارخانه سیمان
chimney stalk	دودکش کارخانه
shedding	کارخانه سرپوشیده
shed	کارخانه سرپوشیده
manufacturing	کارخانه دار
industrialists	کارخانه دار
sheds	کارخانه سرپوشیده
brewery	کارخانه ابجوسازی
siren	سوت کارخانه
sirens	سوت کارخانه
plant	نبات کارخانه
spinning	کارخانه نخریسی
manufacturer	صاحب کارخانه
manufacturers	صاحب کارخانه
bookbindery	کارخانه صحافی
breweries	کارخانه ابجوسازی
industrialist	کارخانه دار
studios	کارگاه کارخانه
mill	کارخانه نورد
mills	کارخانه نورد
installation	کارخانه نصب
spinning factory	کارخانه نخ ریسی
cotton factory	کارخانه نخ ریسی
installations	کارخانه نصب
power stations	کارخانه برق
studio	کارگاه کارخانه
gasworks	کارخانه گاز
power station	کارخانه برق
cotton mill	کارخانه نخ ریسی
copper smelting plant	کارخانه ذوب مس
dockyards	کارخانه کشتی سازی
plants	ماشین الات کارخانه
plants	محل کارخانه یا کارگاه
ship yard	کارخانه کشتی سازی
foundries	کارخانه گداز فلز
wirework	کارخانه سیم سازی
smeltery	کارخانه ذوب فلزات
stonework	کارخانه سنگ بری
tin smelting plant	کارخانه ذوب قلع
dockyard	کارخانه کشتی سازی
tinwork	کارخانه قلع کاری
cotton-mills	کارخانه ریسندگی پنبه ای
plant	محل کارخانه یا کارگاه
firms	کارخانه موسسه بازرگانی
firmest	کارخانه موسسه بازرگانی
firmer	کارخانه موسسه بازرگانی
firm	کارخانه موسسه بازرگانی
fielded	خارج اداره یا کارخانه
mills	کارخانه اسیاب کردن
mill	کارخانه اسیاب کردن
field	خارج اداره یا کارخانه
plant	ماشین الات کارخانه
shipyards	کارخانه کشتی سازی
shipyard	کارخانه کشتی سازی
fields	خارج اداره یا کارخانه
ashery	کارخانه نمک قلیاسازی
gas works	کارخانه تولید گاز
concreting plant	کارخانه بتن سازی
contractor plant	کارخانه پیمان کار
nailery	کارخانه میخ سازی
shops	کارخانه خرید کردن
engineering works	کارخانه ماشین سازی
energy plant	کارخانه تولید نیرو
pottery factory	کارخانه چینی سازی
gas works tar	قطران کارخانه گاز
concrete plant	کارخانه بتن سازی
lock out	بسته شدن کارخانه
lead works	کارخانه سرب گدازی
dye works	کارخانه رنگ سازی
iron foundry	کارخانه ذوب اهن
coking plant	کارخانه ذغال سازی
metallurgical plant	کارخانه ذوب اهن
glassworks	کارخانه شیشه گری
computer integrated manufactureing	کارخانه کاملا" اتوماتیک
cotton spinner	صاحب کارخانه نخ ریسی
ropewalk	کارخانه طناب سازی
salt works	کارخانه نمک سازی
creamery	کارخانه کره گیری
saw mill	کارخانه اره کشی
foundry	کارخانه ذوب فلز
shop	کارخانه خرید کردن
printworks	کارخانه چیت بافی
powder mill	کارخانه باروت سازی
shopped	کارخانه خرید کردن
foundry	کارخانه گداز فلز
foundries	کارخانه ذوب فلز
spot map	کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
distillery	کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sawmills	کارخانه چوب بری والوارسازی
saltern	کارخانه یا معدن استخراج نمک
dairy farm	مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
grindery	کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
distilleries	کارخانه یا محل تقطیر رسومات
computer aided factory management	مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
sawmill	کارخانه چوب بری والوارسازی
factory team	تیم کارخانه اتومبیل سازی
sheet roller	کارخانه نورد ورق فلزی
power plants	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
install	قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
laboratorial	ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
to put something into operation	دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
power plant	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
installs	قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه