Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
paraphrase
بازی با الفاظ
paraphrased
بازی با الفاظ
paraphrases
بازی با الفاظ
paraphrasing
بازی با الفاظ
Other Matches
words
الفاظ
periphrase
با الفاظ زائداداکردن
wordsman
نقاد الفاظ
periphrastic
دارای الفاظ زائد
paraphrasing
تغییر الفاظ یالفظی پیام
paraphrase
تغییر الفاظ یالفظی پیام
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
paraphrased
تغییر الفاظ یالفظی پیام
paraphrases
تغییر الفاظ یالفظی پیام
words in contracts should
الفاظ عقود محمول است برمعانی عرفیه
words of limitation
الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
worid
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
verba accipienda sunt secundum
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
verba chartarum fortius accipiuntur
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
played
بازی
gaming
بازی
solitaires
تک بازی
hopscotch
بازی لی لی
falconine
بازی
playing
بازی
openness
بازی
plays
بازی
game
بازی
patulousness
بازی
grey hound
سگ بازی
partie
بازی
watermanship
اب بازی
plain dealing
بازی
solitaire
تک بازی
slackness
بازی
fun
بازی
home
بازی
homes
بازی
clearance
بازی
basic
بازی
actions
بازی
action
بازی
basics
بازی
play
بازی
dibasic
دو بازی
sportiveŠetc
بازی کن
stock jobbing
سفته بازی
stoppage of the game
توقف بازی
stock jobbery
سفته بازی
fences
شمشیر بازی
misplay
بازی اشتباه
fence
شمشیر بازی
mountebankery
زبان بازی
mountebankery
چاچول بازی
passive play
بازی غیرفعال
off hand game
بازی غیررسمی
off hand game
بازی جنبی
on side
پایان بازی
open heartedness
راست بازی
papistry
پاپ بازی
sheep's eyes
نظر بازی
middle game
وسط بازی
malversation
دغل بازی
swordsmanship
شمشیر بازی
taw
مهره بازی
jugglery
شعبده بازی
job stick
دسته بازی
inning
یک دوره بازی
team game
بازی گروهی
the fancy
مشت بازی
ingenuousness
راست بازی
indirection
دغل بازی
playthings
اسباب بازی
plaything
اسباب بازی
toy
اسباب بازی
lusory
بازی کن خنده کن
radial play
بازی شعاعی
knuckle bone
قاب بازی
surf riding
موج بازی
toys
بازی کردن
toys
اسباب بازی
let us play
بازی کنیم
toy
بازی کردن
legerdemain
حقه بازی
pederasty or pae
بچه بازی
footballs
بازی فوتبال
rinks
یخ بازی کردن
popery
پاپ بازی
rinks
میدان یخ بازی
rink
میدان یخ بازی
rooker
یکجورکفش یخ بازی
rope dancing
بند بازی
playing time
مدت بازی
playing the man
بازی روانی
priestcraft
کشیش بازی
red tapery
قرطاس بازی
pugilism
بوکس بازی
quiot
لیس بازی
radial play
بازی عرضی
football
بازی فوتبال
quackery
حقه بازی
pyrotechny
فن اتش بازی
pyrotechnic display
اتش بازی
puppetry
عروسک بازی
puppet show
خیمه شب بازی
playing the man
بازی با حریف
playing the board
بازی فی نفسه
ropery
طناب بازی
puppetry
خیمه شب بازی
shell game
گردو بازی
miscast
بد بازی کردن
pedophilia
بچه بازی
sodomyh
بچه بازی
pederosis
بچه بازی
footballer
فوتبال بازی کن
the game is up
بازی تمام شد
rope dancing
ریسمان بازی
play away
به بازی گذراندن
playing the board
بازی بر صفحه
playing court
زمین بازی
playact
رل بازی کردن
twiddle
بازی کردن
twiddled
بازی کردن
play therapy
بازی درمانی
twiddles
بازی کردن
twiddling
بازی کردن
footballers
فوتبال بازی کن
hustling
بازی هشیارانه
skate
بازی تهاجمی
dib
تیله بازی
dib
قاپ بازی
skated
بازی تهاجمی
dangerous play
بازی خطرناک
cunningly
به حیله بازی
skates
بازی تهاجمی
video game
بازی دیدنی
video games
بازی دیدنی
sharp practice
حقه بازی
crampet game
بازی شطرنج
hawking
قوش بازی
conjury
شعبده بازی
computer game
بازی کامپیوتری
dibs
بازی نرد
doll play
عروسک بازی
fitting clearance
بازی مناسب
first hand
نخستین بازی کن
cage
بازی بسکتبال
cages
بازی بسکتبال
field of play
زمین بازی
favoritism
پارتی بازی
rugby
بازی رگبی
factionalism
فرقه بازی
power game
بازی قدرتی
power games
بازی قدرتی
stanza
بخشی از بازی
stanzas
بخشی از بازی
skiing
اسکی بازی
double dealing
حقه بازی
swordplay
فن شمشیر بازی
cock fighting
خروس بازی
bosh
حقه بازی
bonefire
اتش بازی
billiard
بازی بیلیارد
basket ball
یکجورتوپ بازی
basketball
بازی بسکتبال
basification
بازی شدن
basicity
قدرت بازی
achate
مهرهء بازی
basic salt
نمک بازی
basic dye
رنگینه بازی
acrobacy
بند بازی
acrobatism
ریسمان بازی
active sodomy
بچه بازی
actuble
بازی کردن
box score
حساب بازی
buggery
بچه بازی
closed game
بازی بسته
chuck farthing
بازی شیریاخط
sand lot
بازی غیررسمی
choose up game
بازی غیررسمی
playground
زمین بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com