English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
technical foul بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
Other Matches
technical foul به تاخیرانداختن بازی واترپولو
ordinary foul خطای بازی بین المللی واترپولو
technical foul خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach balls توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
water polo واترپولو
poloist بازیگر واترپولو
goal umpire دروازه بان واترپولو
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
four yard line خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
marine ball نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
lakes استخر
lake استخر
pool استخر
tank استخر
ponds استخر
lin استخر
linn استخر
football pools استخر
pools استخر
pooled استخر
pond استخر
reservoir استخر
swag استخر
stank استخر
water reservoir استخر
watering place استخر
reservoirs استخر
bathhouse گرمابه [با استخر]
swimming pool حمام [با استخر]
bathhouse حمام [با استخر]
swimming bath [British E] [old-fashioned] گرمابه [با استخر]
swimming bath [British E] [old-fashioned] حمام [با استخر]
wading pool استخر کودکان
baths استخر عمومی
public baths استخر عمومی
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
swimming pool گرمابه [با استخر]
sump استخر تهنشینی
sumps استخر تهنشینی
natatorium استخر شنا
swimming pool استخر شنا
swimming pools استخر شنا
natatorium استخر سرپوشیده
pounds استخر یا حوض اب
long course استخر 05 متر
pound استخر یا حوض اب
lough دریاچه استخر
pounding استخر یا حوض اب
pounded استخر یا حوض اب
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
baths استخر شنای سرپوشیده
persepolitan اهل فارسه یا استخر
flip turn برگشت انتهای استخر
lap شناکردن طول استخر
inward dive شیرجه پشت به استخر
lapped شناکردن طول استخر
diving well قسمت عمیق استخر
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
olympic size pool اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
How deep is the swimming pool ? گودی این استخر چقدر است ؟
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
persepolis شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
All members are entitled to use the swimming pool. همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
stand ایستادن
be under way ایستادن
abye ایستادن
aby ایستادن
ceasing ایستادن
ceases ایستادن
ceased ایستادن
cease ایستادن
abides ایستادن
abided ایستادن
stopping ایستادن
stops ایستادن
to stand by ایستادن
stopped ایستادن
to come to a stand ایستادن
to fetch up ایستادن
stop ایستادن
seogi ایستادن
ap seogi ایستادن معمولی
to stand in the gap دررخنه ایستادن
stagnated از جنبش ایستادن
to stand fast محکم ایستادن
stagnates از جنبش ایستادن
hustings جای ایستادن و
bail up ایستادن دراختیارغارتگر
haehiji daeh ایستادن ازاد
to stand behind پشت سر ایستادن
lie off دور ایستادن
lineup به صف ایستادن تیم
heisoku daeh ایستادن خبردار
moa seogi خبردار ایستادن
stagnating از جنبش ایستادن
To stand in a queue (line). توی صف ایستادن
haktari seogi ایستادن لک لک وار
team line up به صف ایستادن تیم
outstand بیشتر ایستادن
shiko dachi ایستادن دایرهای
pyeonhi seogi موازی ایستادن
To come to a halt(standstI'll). ازحرکت ایستادن.
fudo dachi محکم ایستادن
line-ups به ترتیب ایستادن
line-up به ترتیب ایستادن
to stand at gaze خیره ایستادن
draw up سیخ ایستادن
line up به ترتیب ایستادن
queue در صف گذاشتن در صف ایستادن
queued در صف گذاشتن در صف ایستادن
queues در صف گذاشتن در صف ایستادن
standing room جای ایستادن
to come to a stop ایستادن [مهندسی]
kiba dachi ایستادن سوارکارانه
stagnate از جنبش ایستادن
basophobia هراس از ایستادن
hunker سرپا ایستادن
queueing در صف گذاشتن در صف ایستادن
To stand to attention. خبر دار ایستادن
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
stances طرز ایستادن درتوپزنی
stopping ایستادن توقف کردن
stance طرز ایستادن درتوپزنی
line-up ردیف ایستادن تیم
stopped ایستادن توقف کردن
To stand firm. To stick to ones gun. سفت وسخت ایستادن
stop ایستادن توقف کردن
To stand like rock . مانند کوه ایستادن
line-ups ردیف ایستادن تیم
sanchin dachi ایستادن ساعت شنی
to stop [doing something] ایستادن [از انجام کاری]
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
neko ashi dachi ایستادن گربه سان
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
anchors ایستادن در دریا مهاری
anchoring ایستادن در دریا مهاری
to come to a بحالت خبردار ایستادن
to kick ones heels چشم براه ایستادن
anchor ایستادن در دریا مهاری
To keep ones word. To stand by ones promise . سر قول خود ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
stops ایستادن توقف کردن
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
to stick to one's word سر قول خود ایستادن
stopover در وسط راه ایستادن
to stand by one's promise سر قول خود ایستادن
to stand across the road درمیان جاده ایستادن
ground محل ایستادن توپزن
zenkatsu dachi ایستادن متمایل به جلو
to stand by ایستادن وتماشا کردن
abide by one's word سر قول خود ایستادن
beom seogi گربه سان ایستادن
stopovers در وسط راه ایستادن
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
to stand one's ground بر سر دلیل خود ایستادن
koa seogi ایستادن قلاب وار
stand up روی پا ایستادن ایستاده
bandae jireugi ضربه دست موافق ایستادن
picket جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
pickets جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
baro jireugi ضربه دست مخالف ایستادن
statgnate از جنبش ایستادن گندیده شده
peasde روی دوپا ایستادن اسب
toe stand ایستادن ژیمناست روی نوک پا
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
float شناور ساختن روی اب ایستادن
away خارج از نقطه ایستادن توپ زن
stations محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to stand by oneself روی پای خود ایستادن
stand طرز یا محل ایستادن کمانگیر
stance طرز ایستادن در گوی زنی
to stick to one's guns پای کاری محکم ایستادن
stances طرز ایستادن در گوی زنی
floats شناور ساختن روی اب ایستادن
stationed محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to kick one's heels چشم براه ایستادن منتظرایستادن
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
picketed جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com