Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
Other Matches
long iron
چوبهای شماره 1 و 2 و 3برای ضربههای طولانی
outstay
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
danzuki
ضربههای پی در پی
combination
ضربههای پی در پی
renzoku
ضربههای پی در پی
thudded
ضربههای متوالی
thuds
ضربههای متوالی
thud
ضربههای متوالی
swing from one's heels
ضربههای قدرتی
thudding
ضربههای متوالی
equalizing pulses
ضربههای ششگانه
dwieo chagi
ضربههای پرشی پا
pitapat
با ضربههای تند و متوالی
synchronizing pulses
ضربههای همزمان سازی
go dan kumite
مبارزه با ضربههای 5 تایی
short game
ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
drive volley
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
short iron
چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
needed
لزوم
needfulness
لزوم
exigencies
لزوم
necessity
لزوم
occasioned
لزوم
needing
لزوم
irrevocability
لزوم
exigency
لزوم
occasions
لزوم
need
لزوم
occasion
لزوم
requisteness
لزوم
requisiteness
لزوم
occasioning
لزوم
needlessness
عدم لزوم
supplying
موجودی لزوم
supplied
موجودی لزوم
on occasion
هنگام لزوم
inherency
لزوم ذاتی
unnecessary
بیش از حد لزوم
incumbency
وفیفه لزوم
supply
موجودی لزوم
inherence
لزوم ذاتی
too
بیش از حد لزوم
if necessary
در صورت لزوم
unnecessarily
بیش از حد لزوم
inhesion
لزوم ذاتی
needs
بر حسب لزوم
inherence or rency
لزوم ذاتی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
supererogatory
زائد بیش از حد لزوم
overdoses
داروی بیش از حد لزوم
overcompensation
جبران بیش از حد لزوم
overdose
داروی بیش از حد لزوم
to become a necessity
لزوم پیدا کردن
underexpose
کمتر از حد لزوم در معرض
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
overstuff
بیش ازحد لزوم انباشتن
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
hypertrophy
بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
ceremonialism
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
fat
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
fattest
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
excess stock
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
tyrannicide
اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
shorter
طولانی نه
prolonging
طولانی
longsome
طولانی
longer
طولانی
shortest
طولانی نه
prolong
طولانی
prolix
طولانی
longs
طولانی
prolongs
طولانی
short
طولانی نه
great
طولانی
of long standing
طولانی
long-
طولانی
great-
طولانی
greatest
طولانی
protracted
طولانی
long
طولانی
agelong
طولانی
longed
طولانی
longest
طولانی
dynamically
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamic
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
prolong
طولانی کردن
longed
طولانی طویل
longest
طولانی طویل
extends
طولانی تر کردن
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
extend
طولانی تر کردن
long
طولانی طویل
long-
طولانی طویل
extending
طولانی تر کردن
prolonging
طولانی کردن
long play
صفحه طولانی
blue moon
مدت طولانی
longer
طولانی طویل
telephoning
در یک مسافت طولانی
periphrastically
بطور طولانی
telephones
در یک مسافت طولانی
telephoned
در یک مسافت طولانی
telephone
در یک مسافت طولانی
elongation
طولانی کردن
as long as
بمدت طولانی
longs
طولانی طویل
gangling
طولانی و دراز
prolongs
طولانی کردن
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
constitutionalism
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
gabfest
محاوره طولانی و مفصل
degressive burning
سوختن طولانی خرج
slots
سوراخ طولانی و باریک
strip
ماده طولانی نازک
symphonies
قطعه طولانی موسیقی
symphony
قطعه طولانی موسیقی
scroll
نوشته یافهرست طولانی
scrolls
نوشته یافهرست طولانی
long recoil
عقب نشینی طولانی
heatwaves
هوای گرم طولانی
slot
سوراخ طولانی و باریک
heatwave
هوای گرم طولانی
marathon
جلسه گروهی طولانی
marathons
جلسه گروهی طولانی
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
livelong
طولانی وخسته کننده
prolongation
طولانی کردن تطویل
lengthen
طولانی کردن کشیدن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
lengthens
طولانی کردن کشیدن
prolegomenous
دارای مقدمه طولانی
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
long tail liability
تعهد طولانی مدت
slotting
سوراخ طولانی و باریک
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
trenches
استحکامات خندقی شیار طولانی
trench
استحکامات خندقی شیار طولانی
T link
اتصال سریع و طولانی داده
macrobiotics
دانش طولانی کردن عمر
streams
جریان طولانی داده سری
streamed
جریان طولانی داده سری
stream
جریان طولانی داده سری
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
swiping
حرکت جاروبی جرعه طولانی
swiped
حرکت جاروبی جرعه طولانی
swipe
حرکت جاروبی جرعه طولانی
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
prolongate
طولانی کردن امتداد دادن
swigs
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigging
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigged
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swig
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
vending machine
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
control rocket
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
The outcome of the long struggle .
نتیجه این مبا رزه طولانی
to give a long recital of something
دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
grand touring car
نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
dromos
[راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
stall
حفظ گوی برای مدت طولانی
stalling
حفظ گوی برای مدت طولانی
intervener
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
storage
ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
phoning
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
point race
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
extensions
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
archive
ذخیره سازی داده برای مدت طولانی
phones
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
extension
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com