English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
grandstand play بازی مهیج
Other Matches
evocative مهیج
hair raiser مهیج
awakening مهیج
sensational مهیج
sensationally مهیج
dramatic مهیج
dramatically مهیج
hair raising مهیج
stimulating مهیج
excitative مهیج
exciting مهیج
hair-raising مهیج
quickening مهیج
quick ening مهیج
emotionally مهیج
unco مهیج
emotional مهیج
breathtakingly مهیج
stimulant مهیج
irritating مهیج
alarming مهیج
excitant مهیج
stimulants مهیج
breathtaking مهیج
emotively بطور مهیج
hot blooded تندخو مهیج
hot-blooded تندخو مهیج
stunt advertising تبلیغ مهیج
excitingly بطور مهیج
racy با نشاط مهیج
barnburner مسابقه مهیج
rhapsodic مهیج پرهیجان
incentively بطور مهیج یا مشوق
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
shockers مطالب مهیج تحریک کننده
shocker مطالب مهیج تحریک کننده
coup de theatre تغییر مهیج وناگهانی نمایش
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
action بازی
watermanship اب بازی
falconine بازی
gaming بازی
actions بازی
game بازی
hopscotch بازی لی لی
solitaire تک بازی
grey hound سگ بازی
sportiveŠetc بازی کن
solitaires تک بازی
openness بازی
plays بازی
patulousness بازی
home بازی
fun بازی
basic بازی
playing بازی
played بازی
clearance بازی
basics بازی
play بازی
partie بازی
plain dealing بازی
slackness بازی
dibasic دو بازی
homes بازی
rinks میدان یخ بازی
paraphrases بازی با الفاظ
paraphrasing بازی با الفاظ
dangerous play بازی خطرناک
rinks یخ بازی کردن
stoppage of the game توقف بازی
cunningly به حیله بازی
rink میدان یخ بازی
rink یخ بازی کردن
paraphrased بازی با الفاظ
hustling بازی هشیارانه
conjury شعبده بازی
computer game بازی کامپیوتری
cock fighting خروس بازی
closed game بازی بسته
chuck farthing بازی شیریاخط
sand lot بازی غیررسمی
choose up game بازی غیررسمی
charlatanry زبان بازی
handout نوبت بازی
charlatanism چاچول بازی
handouts نوبت بازی
To be acting. To put it on . رل بازی کردن
footballs بازی فوتبال
hustles بازی هشیارانه
football بازی فوتبال
charlatanism زبان بازی
hustled بازی هشیارانه
hustle بازی هشیارانه
cogs حقه بازی
cog حقه بازی
crampet game بازی شطرنج
tooth clearance بازی دندانه
polo چوگان بازی
winner برنده بازی
play on words <idiom> بازی با کلمات
badminton بازی بدمینتون
fitting clearance بازی مناسب
first hand نخستین بازی کن
to make a goal یک بازی بردن
field of play زمین بازی
favoritism پارتی بازی
swordplay فن شمشیر بازی
skate بازی تهاجمی
flimflam حقه بازی
skated بازی تهاجمی
skates بازی تهاجمی
hawking قوش بازی
rope dancing ریسمان بازی
ropery طناب بازی
sharp practice حقه بازی
four handed game بازی چهارنفره
fornication جنده بازی
video games بازی دیدنی
video game بازی دیدنی
to keep score بازی رانگاهداشتن
toy اسباب بازی
toy بازی کردن
doll play عروسک بازی
playground زمین بازی
dibs بازی نرد
dib تیله بازی
factionalism فرقه بازی
playgrounds زمین بازی
dib قاپ بازی
rugby بازی رگبی
cage بازی بسکتبال
double dealing حقه بازی
three knights' game بازی سه اسب
power game بازی قدرتی
toys اسباب بازی
toys بازی کردن
sheep's eyes نظر بازی
skiing اسکی بازی
shell game گردو بازی
stanzas بخشی از بازی
stanza بخشی از بازی
power games بازی قدرتی
miscast بد بازی کردن
paraphrase بازی با الفاظ
twiddle بازی کردن
the social evil جنده بازی
paperwork کاغذ بازی
firework آتش بازی
fireworks اتش بازی
bonfire اتش بازی
bonfires اتش بازی
acrobacy بند بازی
chicaneries حیله بازی
gaming قمار بازی
wargaming بازی جنگ
monkey business کچلک بازی
skating اسکیت بازی
acrobatism ریسمان بازی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
trapze بند بازی
chicanery حیله بازی
surf riding موج بازی
agiotage سفته بازی
swordsmanship شمشیر بازی
actuble بازی کردن
active sodomy بچه بازی
war game بازی جنگ
pantomime لال بازی
pantomimes لال بازی
double بازی دوبل
doubled بازی دوبل
doubled up بازی دوبل
fencing ششمشیر بازی
the fancy مشت بازی
tricksy بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
the game is up بازی تمام شد
bandy چوگان بازی کچ
bandies چوگان بازی کچ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com